دیدم مرغی در طرف چمن، نالد همچو من
هر دم کند به شورانگیزی، فغان حسرت خیزی
چو عاشقان در گلشن، باشد نغمه زن
گفتم ز چه روی آشفته سری
وز خاطر من آشفته تری
گفتا بستم روزی با گل، عهد یاری و آشنایی
غافل از آن کز گل ناید، جز بدعهدی و بی وفایی
گل هر دم به دیگری پیوندد، کجا به کس دل بندد
به اشک عاشق خندد، همچون یار من
وفا نباشد گل را به کسی
که گل نماید هر دم هوسی
قرین شود با هر خار و خسی
گل من بود اول پابند وفا، چون شد یارم
دل من کرد آخر پرخون ز جفا، گل شد خارم
فریب گلها نخوری، ای دل
که غیر حسرت نبری حاصل
سیه شود روزگارت چو من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.