دور از تو هرشب تا سحر گریان چو شمع محفلم
تا خود چه باشد حاصلی از گریهٔ بیحاصلم؟
چون سایه دور از روی تو افتادهام در کوی تو
چشم امیدم سوی تو وای از امید باطلم
از بس که با جان و دلم ای جان و دل آمیختی
چون نکهت از آغوش گُل بوی تو خیزد از گِلَم
لبریز اشکم جام کو؟ آن آب آتشفام کو؟
وآن مایهٔ آرام کو؟ تا چاره سازد مشکلم
در کار عشقم یار دل آگاهم از اسرار دل
غافل نیم از کار دل وز کار دنیا غافلم
در عشق و مستی دادهام بود و نبود خویشتن
ای ساقی مستان بگو دیوانهام یا عاقلم
چون اشک میلرزد دلم از موج گیسویی رهی
با آن که در طوفان غم دریا، دلم، دریادلم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر احساس عمیق و دردناکی از دوری معشوق را بیان میکند. او شبها مانند شمعی در محفل غمگین و گریان است و میپرسد که این اشکها چه ثمری دارند. شاعر به شدت به معشوق وابسته است و امیدش به اوست، اما این امید را باطل میداند. او از عشق و وابستگیاش به معشوق میگوید و در مییابد که عشقش او را از دنیا و مشکلاتش غافل کرده است. در نهایت، شاعر با اشاره به زخمهای روحیاش و تلاطم دلش، به حالت خود در عشق و استیصال اشاره میکند.
هوش مصنوعی: هر شب تا صبح به دور از تو اشک میریزم، مثل شمعی که در جمع میسوزد. اما نمیدانم این گریهٔ بیثمر چه سودی برای من دارد.
هوش مصنوعی: من چون سایهای دور از چهرهات در کوی تو زندگی میکنم و امیدوارم که به من توجه کنی، اما افسوس که امیدم بیاساس و بینتیجه به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه تو به شدت با جان و دل من درآمیختی، مانند عطر گل که از آغوشش برمیخیزد، بوی تو نیز از وجود من در میآید.
هوش مصنوعی: کجاست آن جامی که پر از اشک من است؟ کجاست آن آبی که رنگش مانند آتش است؟ و آن چیزی که میتواند درد مرا تسکین دهد؟ تا بتوانم مشکل خود را حل کنم.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، معشوقم به تمام رازهای دل آگاه است و من از مشکلات و مسائل دل خود غافل نیستم. همچنین از مسائلی که در دنیا وجود دارد، دغدغهای ندارم.
هوش مصنوعی: در عشق و شوق، همه چیزم را فدای آنچه هستم و نیستم کردهام. ای ساقیِ مستی! بگو من دیوانهام یا عقل در سر دارم؟
هوش مصنوعی: وقتی که اشک میریزم، دلم به خاطر زیباییهای موهایی که شبیه موجهاست میلرزد. با وجود اینکه در میان طوفان غم و مشکلات هستم، هنوز دلم به دریا و عشق وفادار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
سینه شکافم هر سحر کاید صبا زان منزلم
باشد خورد زین رهگذر یک لحظه بادی بر دلم
چشمم ز خوبان خون فشان دل همدم آه و فغان
طبع بلاجو هم چنان باشد بدیشان مایلم
هستم ز مرغ بسته پر در دام زلفش بسته تر
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.