ونهْ باخسمْ کَشْ ته خجیرهْ خویی
ونهْ بئیرمْ دَسْت ته خاره ججویی
مه تن تنه بو کنّه، ته ماه نویی
تَرْسمْ تنْ بَشُورمْ، تنه بو بَشویی
اُونطوریْ که گوکّی انتظارِ گویی،
اُونطوری که ماهی انتظار اُویی،
اُونطورْ که پَروُونه انتظارِ سویی،
مه دلْ شو و روزْ فکر و خیالِ تویی
گرهْ دَکتهْ مه کار و مه گلویی
گرهْ به ابرو دیمه، عَرقْ گُلویی
کی داشته گلو دیم و کی داشته بویی؟
مره خور و خو تَلْ بَیّهْ روز و شویی
صَدفْ نَگْشا امروزْ عقیقهْ لویی
وینگارْ تُومْ بئوته، نَنهْ اُونکار بُویی
نگذشتهْ سخنْ بئوتمهْ موبهمویی
نَدُوّمه دلِ دوستْ جوابْ چی بَوُویی!؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
باید در آغوش تو نیکو خوبی بخوابم / باید پستان نیک تو را به دست بگیرم
تن من بوی تن تو را دارد،ای ماه نو / میترسم آن را بشویم بوی تو زایل شود
آنگونه که گوساله در انتظار گاو مادر است، / آنگونه که ماهی چشم به راه آب است،
آنگونه که پروانه چشم به راه نور است، / دل من شب و روز در اندیشه و گمان توست
گره به کار و گلاب من افتاد / گره را در ابرو دیدم و عرق را به گلاب
چه کسی چهرهی گلاباندود، و چه کسی بدن معطر داشت؟ / روز و شب، خوراک و خواب بر من تلخ شد
دهان صدفین، امروز عقیق لب را نگشود / و انگار گفت: تمام شد و نباید دیگر آن کار برپا باشد
نگذاشت سخنم را مو به مو بیان کنم / نمیدانم پاسخ از دل دوست چگونه باشد!؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.