کسی گته منْ شه یارِ وَرْ نمیرویی
دْ گوشْ غُولْ بَوّهْ تتا نشنوسّهْ نَوُویی
دْ چشْ کورْ بَوّهْ، دْ دیمْ بَوّهْ سیویی،
ونهْ مُونسْ، برمه بَوّهْ هویی هویی
کَسْ وینه منه مشکْ و گُلو ره بویی
«بنده انتظارْمه ته عقیقه لُویی»
ویمارْمهْ، دَرمُونْرهْ تو دارْنی به لویی
چگونه ویمٰارْ دَرْدْ به طبیبْ نَوُویی
درْیُودلهْ دوستْ، ماهیمهْ ته درْیویی
خشکهْ کَتْمهْ بَرْممّهْ ته دَمْ اُویی
تنه قَدمِ گَردهْ، مه آبروُیی
هَمُونْ زِنّهْ ماهیمهْ، منْته درْبُویی
منْ قَصّهْ بشنُوسّمه درْیوی لویی:
منْ کشکولهوارْ، مه تَنْ بیّه سیویی
هر کَسْ بَمردهْ، بُورْدهْ، دنیا نمویی
صَبری بَکنْ شاید که ته کُومْ بَرُویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
چه کسی گفت که برای یار خودم (در کنار یارم) نمیمیرم؟ / دو گوش او کر شود، تا نشنیده را نگوید
[آرزو میکنم] دو چشمش کور و دو گونهاش سیاه شود / و مونسشهای های گریه شود
کسی باید به یار مشک و گلاباندودم بگوید: / «بنده چشم به راه لب عقیقآسای تو هستم»
بیمارم، وسیلهی درمان مرا تو در لب خود داری / چگونه بیمار، درد خود را به پزشک گزارش نکند (نگوید)
دل توای دوست دریاست و من ماهی دریای تو هستم / به خشکی افتادهام برای یک دم (آن) از آب آن میگریم
غبار پای تو آبروی من است / همان ماهی زندهی دریای تو هستم
من در کنار دریا داستانی شنیدهام / که تنم مانند کشکولِ (دراویش) سیاه شده است
هر کس که مرد رفت و دیگر به دنیا برنگشت / شکیبایی کن، شاید که کام تو برآید
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.