دوستْ مرهْ هداشه کَمنْ جه دْمُویی
گته شه گردنْ، طوق هَکنْ تار کَهُویی
هر کَلبْ که تنه شَهرْ برسیه بویی
خَلیطهْ دْکنْتا نَهلّی که شویی
زنجیرْ پرْ گرهْ دیمهْ مشکینهْ مُویی
شَمس و قَمرْ ته مُورهْ ستایش گویی
ته خجیرهْ چیررهْ هر کَسْ خواهشْ بُویی
آتشْ دْکفهْ اُونْ دلْ ره، خامشْ نویی
تا مه رشتهی جانْ به کشاکَشْ بویی
عشقِ تَشْ منه دلْ ره وشاوش بُویی
منه تمنّا به ته دْتا خشْ بُویی
ته سرْ مرهْ «نا» نَوْ، «اری»، بو، خشْ بویی
گتی که هَمتا یابمْ ته ماه نویی
اونْ یُوسفهْ چیره گننهْ، این شَهرْ تویی
صد سالْ کَسْ تنهْ وصف و ثناره گویی
راستْ ننهْ تَعریفْ که بَکنهْ یک مویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
دوستم دو تار مو از کمند گیسویش به من داد / میگفت این تار کبود را طوق گردن خود کن
هر سگ که به شهر تو رسیده باشد، / (توبره) در گردنش کن تا نگذاری که برود
سلسلهی موی مشکین تو را پر گره دیدم / خورشید و ماه، ستایشگوی موی تو هستند
هر کس که خواهان چهرهی زیبای تو باشد / آتش به آن دلش افتد و خاموش نشود
تا هنگامی که رشتهی جان من برای وصال در کشاکش باشد / آتش عشق در دل من زبانه میکشد (خواهد کشید)
خواهش من از تو دو بوسه است / به سرت سوگند به من «نه» مگو، «آری» بگو که خوشایند است
میگفتمای ماه نو! برای تو همتایی بیابم / [تنها] آن یوسف چهرهای که میگویند، در این شهر تو هستی
اگر بهمدت صد سال کسی وصف و ثنای تو را بگوید / آن تعریف کردن برابر یک تار موی تو، راست نمینماید
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.