اونوخت که خدا بساته،ای بساط ته
گِل هَشْت بهشتْ ره اُورده اُوی حیٰات ته
فرشته به عَرْش کنّهْ همینْ دعاته:
یاربْ! نَرْسهْ مَسْته چشْره خطاته
ته ذَرّه خوبی اگرْبه عالمْ پاته
نَویّمهْ به عالمْ بُو یکی همتا ته
زُلَیْخا و یوسفْ بنده و آقاته
منْ کیمهْ که شه جانْ ره کنمْ فدا ته
چی خارْببه روزْ که گشت کردمهْ هَمپاته
نثارْ کردمهْ زلفْ ره پچاپچاته
بُورْدمهْ دَ چینمْ نَرد وُ شَطرنجْ براته
هلاگنی هچینْ که تنه شاهْ ماته
همیشه گتی بُومّه دَردِ دوٰاته
جانْ دارْمهْ یکی، شَمّهْ ورهْ به پاته
امیرْ بَوّهْ پابَندِ دَرْدُ و دواته
ای کجْنظرْ، مه ذیله بَسُوته واته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
در آن هنگام که خدا بساط هستی تو را میگسترد / از هشت بهشت گل آورد برای آب زندگانی تو
فرشته در آسمان برین برای تو این دعا را میکند: / خدایا به چشمان خمارین تو خطا و سهوی نرسد
اگر ذرّهای از خوبی و زیبایی تو را به جهان بپاشند / در جهان کسی را همتای تو نمیبینم
زلیخا و یوسف نوکرند و تو آقایی / من چه کسی هستم که جانم را فدای تو نکنم؟
چه روز خوشی بود که همپای تو میگشتم / و گل پامچال را به زلف تو میافشاندم (نثار میکردم)
رفتم که مهرههای نرد و شترنگ برای تو بچینم / اکنون میگویی برچین (جمع کن) که شاه تو مات است
همواره میگفتی داروی درد تو میشوم / و جانی که دارم آنرابهزیر پای تو میافکنم
امیر پایبند درد و دوای تو بود (شود) /ای کژبین، سینهی (دل) من برای [بیمهری] تو سوخته است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.