ته چیرُو بَرفه که هَنترْته نکُو فعلْ
منه سوته دلْ چادرْ بزوئه تهْ خَیلْ
یارِ فلکی وُ فلک دارنه ته فعلْ
یاری خُوبه که هر د پلی کننْ مَیْلْ
با همه تما، ته پا ننه منه خَیلْ
خراکْ مِن خینو بَوُو، روزْ منه لَیْلْ
یا رب! اونکَسِ رُوشنه روزْ بَوّه لَیلْ
که بهشتْ ترهْ، با دیگری کنه مَیلْ
مه عاصیهْ دلْ با دیگرونْ نَوو ایلْ
دوستِ عشقْ منه دیدهْ ره خینْ کنّه کَیلْ
مره گننه: مهرورزیْ ره تو بهلْ
ته مهر وَرزمْ، تا مه کَلّه مُور کنن خَیلْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
روی و ابروی تو که شبیه به عمل نیکوی توست / دل سوختهی من در سراپردهی تو خیمه زده است
یار فلک هستی و فلک همکیش و همکار توست / یاری خوبست که دوسویه باشد
با همهی آرزومندیم پای تو به خیل من نمیآید / خوراک من خون و روز من، شب تار است
خدایا روز روشن آن کس شب تیره شود / که تو را واگذارد و به دیگری میل کند
دل عصیانگر من رام دیگران نمیشود / عشقِ دوست، خون از دیدهام جاری میسازد
به من میگویند: مهرورزی را رها کن! / مهر تو را میورزم تا آنگاه که مورچگان در کلّهام اردو زنند
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.