اوّلْ گمّه با قادرْ اَفسونهی عِشْقْ
بساته گِل عاشقْ (آدم) بِهُونهیِ عِشْقْ
فکر و فهم وُ اِدراکوُ، فَرزونهیِ عِشْقْ
بسٰاتْ (ته) عُنْصُرِ خاکْرِهْ نشونهی عِشْقْ
دَهْ عَقْل وُ مِوالیدِ سه گونهی عِشْقْ
شُعله زَنّه آتِشْ به دَروُنهی عِشْقْ
یَعْقُوبْمه، مه بَیتُ الحَزِنْ خونهی عِشْقْ
تا یُوسفْ به چاهْ بَیّیهْ رَوُونهی عِشْقْ
امیر گِنِهْ: هَسِّمه یگُونهی عِشْقْ
تَوفیقِ خِدا دارْمِهْ نشونهی عِشْقْ
صَدْ سالٰ بدنی (به دَنی) دارمه بهونهی عِشْقْ
کَئوُ دِلْ به خاکْ شُومِّهْ به خونهی عِشْقْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
نخست با خداوند از افسانهی عشق سخن میگویم / گِل عاشق را به بهانهی عشق سرشته (ساخته) است
فکر و فهم و ادراک و فرزانهی عشق / عنصر خاک را نشانهی عشق ساخت
ده عقل و موالید سهگانهی عشق / آتش به اندرون عشق، شعله میافکند
یعقوبم و بیتالحزنم، خانهی عشق است / تا یوسف به چاه عشق (به اله) روانه شده است
امیر میگوید: یگانهی عشق هستم / به توفیق خداوند نشانهی عشق را (در وجودم) دارم
صد سال (سالها) پیکری (به دنیا) به بهانهی عشق دارم / با دلی کبود، به خاک، به خانهی عشق میروم
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.