امیر گنه: لَمالَمْ بدیمه لٰارره
سی خیمه و خرگاه دیمه سبزهزارره
به سَیر وُ گشتْ همه دشتی شکاره
شهْ سَرْ ره پایینْ دینگو نوینّهْ ماره
یکی نیه مه دلْ، دنیه، چهاره
یکی به دماوند و یکی به لاره
یکی به سرِ کَمرْ، گوشهای داره
یکی به گردنِ جانونْ، دُرّ بسیاره
سنگه دلْ، تره پاره بوینمْ پاره
ترهْ ناکَسِ مهرِوَرزی چی کاره؟
هرجا دْ کَسْ نیشته، مه غیبتِ کاره
بَدْنومی منه جُومه بَویّهْ پاره
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
امیر میگوید: منطقهی لار را انباشته دیدم / به سبزهزار آن، خیمه و خرگاه بسیار دیدم
در سیر و گشت همه جا شکار دشتی دیدم / یکی سرش را پایین افکند تتا ما را نبیند
دل من یکی و دو تا نیست بلکه چهار تا است / یکی در دماوند و یکی در لار است
یکی در سر کمرکش کوه، گوشهای در اختیار دارد / یکی در گردن جانان که دُرّ بسیار دارد [قرار دارد]
ای دل سنگ شده، تو را پاره پاره ببینم / تو را با مهرورزی به ناکس چه کار است؟
هر جا که دو نفر نشستهاند، از من غیبت میکنند / جامهی من به بدنامی پاره شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.