دایم به ته حوری روشی نگار بو!
ساقی و صراحی و پیاله کار بو!
مغنّی تنه زهرهیِ سر سالار بو!
تا دنی بو، این صحبت تنه بهکار بو!
ای رستم پیون، چاکر تنه هزار بو!
چون بهمن و دارا، صد هزار شکار بو!
تخت کامرونی به ته پایدار بو!
ته دشمن به چاه ظلمت، خوار و زار بو!
زحل به تنه در دکَتْ خوار و زار بو!
عُطارِدْ نویسندهی ته هر کار بو!
حاتم به تنه مطبخ یکی سالار بو!
غم زمونه نوّو، شادی بسیار بو!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
همواره حوری رفتاری، نگار تو باد! / ساقی و صراحی و پیاله در کار تو باد!
آوازهخوان تو، زهرهی سرسالار باد! / تا دنیا برپاست، این سخن دربارهی تو گویا باد!
باز هم رستمآسا، چاکرت هزار باد! / چون بهمن و دارا صدهزار نخجیرت باد!
تخت کامرانی بر تو پایدار باد! / دشمن تو در چاه تیره خوار و زار باد!
زحل به درگاه تو فروافتاده، خوار و زار باد! / عطارد نویسندهی کارهای تو باد
حاتم طایی یکی از خوانسالاران تو باد! / غم زمانه نباشد و شاید بسیار باشد!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.