بسیار مَیٰله دوستِ منْزلْ هارسیینْ
مِدٰامْ شو و روزْ ته چیره آرمیینْ
مَحَلِّ خِتنْ، تره کشها کشیین
بسیار حظّه اونوختْ به مِرادْ رسیینْ
اَوّلِ سوٰا، ته گلهْ باغْ نشیین
بسی غنچهی گلْ همه شه بَچیینْ
دوستِ وارِنْگْ جارْرهْ نرمک دست کشیین
بسیار منه سون بو که وصال رسیین
مه میراثه ته مهر و بفا ورزیین
ته عادته مه خین به جفا شنیین
مه پیشوئه ته غمزه و ناز کشیین
ته شیووئه مه دل ره براجنیین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ای دوست! بسیار مایلم که به منزلت برسم / مدام، شب و روز از دیدار چهرهات بیارمم
در خوابگاه آرام، تو را در آغوش کشیدن / بسیار لذّتبخش است، آنگاه به مراد رسیدن
بامداد پگاه، در گُلزارت نشستن / و غنچه بسیار برای خود از باغ گل تو چیدن
بادرنگستان دوست را نرمک نرمک دست مالیدن / بسیار مناسب من است اینگونه به وصال رسیدن
میراث من مهر ورزیدن به تو است / ولی عادت تو، خون من به جفا ریختن است
غمزه و ناز کشیدن تو پیشهی من است / امّا رنجانیدن دل من شیوهی توست
«الف»
بود آرزویمای دوست، به منزلت رسیدن
شب و روز بهر دیدار تو نیک آرمیدن
مَهِ من! به موقع خواب، تو را بغل کشیدن
بودم چه حظّ بسیار؟ به کام خود رسیدن
بهمیان گلستانت، به سحرگهان نشستن
همه غنچههای گل را، به دو دست خویش چیدن
چه خوش آنکه بادرنگت به لطافتی کشیدن
بسی همچو من که خواهند، مراد خود رسیدن
«م.م. روجا»
ارث من، مهر تو را ورزیدن است
عادت تو، خون من پاشیدن است
پیشهی من، غمزه و نازت کشم
شیوهات، قلب مرا رنجیدن است
«م.م. روجا»
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.