بکنج مطبخ تاریک، تابه گفت به دیگ
که از ملال نمردی، چه خیره سر بودی
ز دوده، پشت تو مانند قیر گشته سیاه
ز عیب خویش، تو مسکین چه بیخبر بودی
همی به تیرگی خود فزودی از پستی
سیاه روز و سیه کار و بد گهر بودی
تمام عمر، درین کارگاه زحمت و رنج
نشسته بودی و بیمزد کارگر بودی
گهی ز عجز، جفای شرار میبردی
گهی ز جهل ، گرفتار شور و شر بودی
دمی ز آتش و آبت ، ستم رسید و بلا
دمی ندیم دم و دود و خشک و تر بودی
نه لحظهای ز هجوم حوادث آسودی
نه هیچ با خبر از شب، نه از سحر بودی
ستیزهگر فلک، ای تیرهبخت، با تو ستیز
نمینمود تو خود گر ستیزهگر بودی
زمانه سوخت ترا پاک و هیچ دم نزدی
همیشه خسته و پیوسته رنجبر بودی
به پیش چون تو سیه روی بد دلم که فکند
چه بودی، ار که مرا قدرت سفر بودی
ندید چشم تو رنگی دگر به جز سیهی
رواست گر که بگوئیم بی بصر بودی
درین بساط سیه، گر نمیگشودی رخت
چو ما، سفید و نکو رای و نامور بودی
جواب داد که ما هر دو در خور ستمیم
تو نیز همچو من، ایدوست، بیهنر بودی
جفای آتش و هیزم، نه بهر من تنهاست
تو نیز لایق خاکستر و شرر بودی
من و تو سالک یک مقصدیم در معنی
تو نیز رهرو این کهنه رهگذر بودی
اگر ز فکر تو میزاد، رای نیکتری
بفکر روزی ازین روز نیکتر بودی
مگر بیاد نداری که دوش، وقت سحر
میان شعلهٔ جانسوز، تا کمر بودی
نمینشستی اگر نزد ما درین مطبخ
مبرهن است که در مطبخ دگر بودی
نظر به عجب، در آلودگان نیمکردی
بدامن سیه خود، گرت نظر بودی
من از سیاهی خود، بس ملول میگشتم
اگر تو تیرهدل، از من سپیدتر بودی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، تعابیری از دنیای تیره و ظلمت مطبخ و وضعیت دلخراش و دردناک دو موجود، تابه و دیگ، به تصویر کشیده شده است. تابه به دیگ میگوید که چطور در این شرایط به تنهایی زجر کشیده و از درد و رنج خود بیخبر بوده است. او به سیاهی و بدبختی خود اشاره کرده و میگوید هیچ گاه از زخمها و سختیها رهایی نیافته و همیشه در رنج بوده است.
دیگ نیز به تابه جواب میدهد که هر دو در آن شرایط، لایق ستم و بدبختی هستند و هر دو در یک مسیر حرکت میکنند. او میگوید که اگر فکر بهتری داشت، وضعیت بهتری نیز میداشت. در نهایت، فراموشنشدنیترین لحظهها را در اوج مصیبت و دشواری، در کنار یکدیگر میگذرانند و در نهایت به یکنواختی و همنوایی در رنج خود پی میبرند.
این شعر نشاندهنده نگرش عمیق فلسفی به زندگی و ملالت انسانها در دنیای ظالم و تاریک است.
هوش مصنوعی: در گوشهی آشپزخانهی تاریک، تابه به دیگ گفت که تو از دلزدگی نمردهای، چقدر نادان و بیخود بودی!
هوش مصنوعی: پشت تو به خاطر گناهانی که مرتکب شدهای، مثل قیر سیاه شده است. تو که نمیدانی چه اشتباهاتی کردهای، چقدر بیخبر هستی از عیوب خود.
هوش مصنوعی: تو به واسطه تاریکی خود، هر روز بیشتر درگیر مشکلات و روزهای سیاه میشوی و نتیجهی بدی از این وضعیت بهدست میآوری.
هوش مصنوعی: تمام عمر در این محیط سخت و پرمشقت مشغول کار بودهای و هیچ پاداشی دریافت نکردهای.
هوش مصنوعی: گاهی از روی ناتوانی، به دیگران ظلم میکردی و گاهی به خاطر نادانی، در هیجان و شور و شوق گرفتار میشدی.
هوش مصنوعی: در یک لحظه از آتش و آب تو، ظلم و مصیبت به ما رسید. لحظهای نداشتیم و در نهایت، از دود و خشکی و رطوبت هم خبری نبود.
هوش مصنوعی: نه در هیچ لحظهای از حمله و فشار حوادث آرامش داشتی و نه از شب و نه از صبح اطلاعی داشتی.
هوش مصنوعی: ای انسان بدشانس، اگر آسمان با تو دشمنی نمیکرد، این به این خاطر بود که خودت درگیر جنگ و ستیز نبودی.
هوش مصنوعی: زمانه به تو آسیب رسانده، اما تو هرگز اعتراضی نکردی. تو همیشه خسته و در تلاش بودی و به سختی زندگی را ادامه میدادی.
هوش مصنوعی: در مقابل تو که چهرهای تاریک و غمانگیز داری، دل من به چه حالتی درآمده است. اگر قدرت سفر و دوری از تو را داشتم، وضعیت من چه میشد؟
هوش مصنوعی: چشم تو هیچ رنگی جز سیاهی را نمیتواند ببیند، بنابراین اگر بگوییم که تو نابینا بودهای، چندان هم نادرست نیست.
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا تیره و تار، مثل ما لباس خود را بر نمیکَند، تو نیز میتوانستی با نیک سیرتی و نام نیک، درخشنده و مشهور باشی.
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که ما هر دو شایسته ظلم هستیم و تو هم مانند من، بیهنر و ناتوان بودی.
هوش مصنوعی: آتش و هیزم فقط به من آسیب نمیزنند، تو هم شایستهی خاکستر و شعله میباشی.
هوش مصنوعی: من و تو در یک مسیر معنوی حرکت میکنیم و تو نیز در گذشتهی خود، راهی مانند من را طی کردهای.
هوش مصنوعی: اگر از فکر تو به وجود آمده، باید میداشتیم که فکر بهتری از این روزهای خوب میتوانست داشته باشد.
هوش مصنوعی: آیا یادت هست که دیشب در اوایل صبح، وقتی در آتش شوق و عشق بودند، تا کمر در آن فرو رفته بودی؟
هوش مصنوعی: اگر در این آشپزخانه نشستهای، پس معلوم است که در آشپزخانه دیگری نبودهای.
هوش مصنوعی: به زیبایی و شگفتی نگاه کردی، اما به کسانی که در گناه غوطهورند، ننگریستی؛ اگر نگاه میکردی به دامن سیاه خودت، چه میدیدی؟
هوش مصنوعی: اگر تو هم مثل من غمگین و دلتیره بودی، من از تیرگی و سیاهی خودم بسیار ناراحت میشدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.