خورشید که خاک ازو چو زر میگردد
از شوق رخ تو دربهدر میگردد
یک جرعه می صاف تو در صافی ریخت
شد مست و درین میان به سر میگردد
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر |
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ |
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر |
|
لغزش به بخش شرحهای صوتی |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور |
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه |
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب) |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
خورشید که خاک ازو چو زر میگردد
از شوق رخ تو دربهدر میگردد
یک جرعه می صاف تو در صافی ریخت
شد مست و درین میان به سر میگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به زیبایی خورشید اشاره میکند که به خاطر عشق به چهره محبوبش، زندگیش را به هر سو میگرداند. همچنین، با نوشیدن یک جرعه از شراب زیبا و صاف محبوب، او خود را مست و سرگشته مییابد.
هوش مصنوعی: خورشید که با تابش خود خاک را به طلا تبدیل میکند، از عشق و شوق دیدن چهره تو در حال گردش و بیقراری است.
هوش مصنوعی: نوشیدن یک جرعه شراب صاف، شخص را مست کرده و در این حال او در حال چرخیدن به دور میباشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خورشید، که او زیر و زبر میگردد
از تو، به امید یک نظر میگردد
ذوقِ شکَرِ شُکْرِ تو طوطی فلک
تا یافت، از آن وقت، به سر میگردد
چون کار زمانه بر گذر میگردد
هردم همه کارها دگر میگردد
من دانم و ساغری که در میگردد
ور هفت فلک زیر و زبر میگردد
اندر رمضان خاک تو زر میگردد
چون سنگ که سرمهٔ بصر میگردد
آن لقمه که خوردهای قذر میگردد
وان صبر که کردهای نظر میگردد
از بس که ز گریه نامه تر میگردد
هر حرف به خون دیده بر میگردد
بیچاره قلم نیز چو من در غم تو
میگرید و از غصه به سر میگردد
نوروز که سیل در کمر میگردد
سنگ از سر کوهسار در میگردد
از چشمهٔ چشم ما برفت اینهمه سیل
گویی که دل تو سختتر میگردد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.