اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۴

خورشید که خاک ازو چو زر می‌گردد

از شوق رخ تو دربه‌در می‌گردد

یک جرعه می صاف تو در صافی ریخت

شد مست و درین میان به سر می‌گردد