دل من خستهٔ یاریست بیتو
تنم در قید بیماریست بیتو
مرا گوییکه: بیمن جان همی ده
کرا خود غیر ازین کاریست بیتو؟
ترا در سر دلازاریست بیمن
مرا با خود دلازاریست بیتو
تو فخری میکنی بر من، چه حاجت؟
مرا از خویش خود عاریست بیتو
دلی را شاد پنداری تو، زنهار!
مپندار این که پنداریست بیتو
فضای هفت کشور بر دو چشمم
ز غم چون چاره دیواریست بیتو
هر آن گل کز گلستانی بر آید
به چشم اوحدی خاریست بیتو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.