ز حسن تو پیدا شد آیین عشق
خرد را لبت کرد تلقین عشق
برین رقعه ننهاد شاهی قدم
که ماتش نکردی به فرزین عشق
ازین بیشه شیری نیامد برون
که او را نکشتی به زوبین عشق
ز بهر شکاردل خستگان
بر اسب بلا بستهای زین عشق
کسی با خیالت نخسبد دمی
که بر وی نخوانند یاسین عشق
برین آستان دعوت هیچ کس
نگردد روا جز به آیین عشق
من آن باد را خاک خواهم شدن
که بوی تو میآرد از چین عشق
تو ای عالم شهر، اگر عاقلی
سکونت مجوی از مجانین عشق
گر این خلق هر کس به دینی روند
مباد اوحدی را به جز دین عشق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.