گر چه دورم، نه صبورم ز تو، ای بدر منیر
دور بادا! که کند صبر ز یاد تو ضمیر
دلم آخر ز تو چون صبر تواند؟ کاول
گلم از خاک سر کوی تو کردند خمیر
چشم ازان غمزه و رخسار بنتوانم دوخت
اگرم غمزه و چشم تو بدوزند به تیر
سر فدا کردم و جان میدهم و دل بر تست
جگرم نیز مکن خون، که نکردم تقصیر
نکنم قصهٔ زلفت،که حدیثیست دراز
نبرم نام فراقت، که گناهیست کبیر
بارها پیش تو این نامه فرستادم، لیک
دیرها شد که جواب تو نیاورد بشیر
چون رسد نامهٔ وصل تو به من؟ چونکه ز کبر
نام من خود ننویسی و نگویی به دبیر
گوش بر نالهٔ من دار و ببین حال دلم
تا ننالم به خدایی ،که سمیعست و بصیر
ناگزیرست که با خولی تو سازد دل
که ندارد نظر از دیدن روی تو گزیر
فاش کرد اوحدی این واقعه بر پیر و جوان
که: تو معشوق جوانی و منت عاشق پیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دوری معشوقش شکایت میکند و میگوید علیرغم فاصلهاش، نتوانسته از یاد او و غم او جدا شود. دلش از یاد معشوق داغ شده و احساس میکند که صبرش تمام شده است. او به زیبایی معشوق اشاره کرده و خود را آماده فدای او میداند ولی دلش را نمیخواهد که بیشتر از این به درد بیفتد. شاعر همچنین از ارسال نامههایی به معشوقش میگوید که بیپاسخ ماندهاند و انتظارش برای پاسخ معشوق به او ناامید کننده شده است. او میخواهد که معشوق به حال دلتنگیاش گوش دهد و میفهمد که دلش به بود و نبود معشوقش وابسته است. در نهایت، شاعر با اشاره به عشقش، بیان میکند که این احساسات میان جوانان و پیران مشترک است و عشق اوحدی (شاعر) را فاش میکند.
هوش مصنوعی: هرچند از تو دورم، اما تحمل دوریات را ندارم، ای روشنایی من! کاش دوری من از تو باعث فراموشیام نشود.
هوش مصنوعی: دل من چگونه میتواند صبر کند؟ چون اول گلی که از خاک کوی تو برداشتند، مرا شکل دادند.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به زیبایی و جاذبهی چشمان تو بیتوجه باشم، حتی اگر تیرهایی که به سوی من پرتاب میشود، از چشم و غمزهی تو باشد.
هوش مصنوعی: من جان و دل و همه چیزم را فدای تو میکنم و از تو درخواست دارم که جگرم را نصیب خون نکن، زیرا من هیچ گناهی نکردهام.
هوش مصنوعی: هرگز درباره موهای تو صحبت نمیکنم، زیرا داستانش بسیار طولانی است. همچنین از جداییات نام نمیبرم، چون این کار گناهی بزرگ است.
هوش مصنوعی: من بارها این نامه را برای تو فرستادم، اما متأسفانه مدت زیادی است که منتظر جواب تو هستم و خبری از بشیر نیست.
هوش مصنوعی: کی نامهٔ پیوستگی تو به دستم خواهد رسید؟ زمانی که از روی تکبر، نام من را خودت ننویسی و به نویسنده نیز نگویی.
هوش مصنوعی: گوشهایت را به صدای نالهام بسپار و وضعیت دلتنگیام را ببین. تا زمانی که به خدایی که شنوا و بیناست، ناله نکنم.
هوش مصنوعی: دل ناچار است که با خولی سازگار شود، زیرا از دیدن چهره تو راه فراری ندارد.
هوش مصنوعی: اوحدی به همه، چه جوانان و چه پیران، آشکار میسازد که تو محبوب جوانان هستی و انتظار عاشقهای پیر بر توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چاکرانت به گه رزم چو خیاطانند
گرچه خیاط نیند، ای ملک کشور گیر
به گز نیزه قد خصم تو میپیمایند
تا ببرند به شمشیر و بدوزند به تیر
بوستان سبز شد و مرغ در آمد به صفیر
ناله مرغ دلارام تر از نغمه زیر
ابر فروردین گویی به جهان آذین بست
که همه باغ پرندست و همه راغ حریر
گه زرهباف شود باد و گهی جوشندوز
[...]
ای خردمند و هنر پیشه و بیدار و بصیر
کیست از خلق به نزدیک تو هشیار، و خطیر
گر خطیر آن بودی کهش دل و بازوی قوی است
شیر بایستی بر خلق جهان جمله امیر
ور به مال اندر بودی هنر و فضل و خطر
[...]
در زمانی بجهان آن دو بگردند دلیر
وز جهانی بزمان آن دو بر آرند دمار
چون نگه کرد بدان دخترکان مادر پیر
سیر بودند یکایک، چه صغیر و چه کبیر
کردشان مادر بستر همه از سبز حریر
نه خورش داد مر آن بچگکان را و نه شیر
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.