آن روز کو که روی غم اندر زوال بود؟
با او مرا به بوسه جواب و سؤال بود
با آن رخ چو ماه و جبین چو مشتری
هر ساعتم ز روی وفا اتصال بود
از روز وصل در شب هجر او فتادهام
آه! آن زمان کجا شد و باز این چه حال بود؟
بر من چه شب گذشت ز هجران یار دوش؟
نهنه، شبش چگونه توان گفت؟سال بود
گفتم که: بی رخش بتوان بود مدتی
خود بیرخش بدیدم و بودن محال بود
آن بیوفا نگر که: جدا گشت و خود نگفت
روزی دلی ربودهٔ این زلف و خال بود
ای اوحدی، بریدن ازان زلف همچو جیم
دیدی که بر بلای دل خسته دال بود؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دور کمال پانصد هجرت شناس و بس
کان پانصد دگر همه دور محال بود
خلقند متفق که چو خاقانیی نزاد
این پانصدی که مدت دور کمال بود
عمری دهان تنگ توام در خیال بود
جان رمیده را همه فکر محال بود
رفت آنکه در مسائل عشق و رموز شوق
ز ابرو و غمزه با تو جواب و سؤال بود
گفتم: رسد میان توام باز در کنار
[...]
دانی که جان به فکر لبت در چه حال بود
گه غرق آب کوثر و گه در زلال بود
خال سیه ز روی ملاحت بر آن جبین
گویی به بام کعبه معنی بلال بود
با آنکه عقل موی شکافد خرد ندید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.