خواهم شبی بر آن دهن تنگ میر شد
کامشب مرا تعلق او در ضمیر شد
این باد زلف اوست که باد بنفشه برد
وین خاک کوی او که نسیمش عبیر شد
از هجر آن پری که خمیرم ز خاک اوست
خاک جهان ز خون دو چشمم خمیر شد
مهر خود از دلم، دگران گو: برون برید
کم در درون محبت او جایگیر شد
در جان دوست هیچ اثر خود نمیکند
آن نالها که از دل من بر اثیر شد
ای مدعی، دگر به خلاصش نظر مدار
مرغی، که صید آن صنم بینظیر شد
گر زخم تیر غمزهٔ خوبان ندیدهای
از اوحدی شنو، که درین درد پیر شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عمیق عاشقانه و درد هجران پرداخته است. شاعر از عشق و وابستگی خود به محبوب سخن میگوید و نشان میدهد که چگونه این عشق تأثیر زیادی بر وجودش گذاشته است. او به لطافت زلف محبوب و بوی عطر او اشاره میکند و نهادن غم و دلتنگی خود را در نتیجه جدایی از او توصیف میکند. همچنین، شاعر به تعبیری به دیگران هشدار میدهد که به عشق او توجه نکنند، چرا که خود را در چنگال این عشق گرفتار میبیند. نهایتاً، او از درد و غم ناشی از عشق مینالد و به ناقوس ناتوانی خود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: من امشب میخواهم به یاد آن لبهای تنگ و زیبا باشم که در دل من جایی دارد.
هوش مصنوعی: این نسیم به خاطر زلف او است که عطر گل بنفشه را با خود میآورد و این خاکی که در کوی اوست، نسیمی را ایجاد کرده که بوی خوشی دارد.
هوش مصنوعی: از دوری آن معشوقی که من از خاک او ساخته شدهام، خاک عالم به خاطر خون اشکهای من شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: عشق و محبت من از دل من خارج شده است؛ به دیگران بگو که کمتر در دل من جای بگیرند، زیرا محبت او در عمق وجودم نشسته است.
هوش مصنوعی: این بیت بیان میکند که هرچقدر هم که من از دل خود ناله و شکایت کنم، این صداها هیچ تأثیری بر قلب دوست ندارند. درد و غم من به او نمیرسد و او را تحت تأثیر قرار نمیدهد.
هوش مصنوعی: ای ادعا کننده، دیگر به رهایی او فکر نکن، چون پرندهای است که شکار آن معشوق بینظیر شده است.
هوش مصنوعی: اگر زخم تیر چشمان زیبا را ندیدهای، از اوحدی بشنو که در این درد پیر و فرسوده شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صحرا ز باد دستی آهم فقیر شد
کوه از جواب ناله من سینه گیر شد
عاقل بنقش عاریتی تن نمیدهد
از ساده لوحی آینه صورت پذیر شد
در کنج غم ز درد تو از بس گداختم
[...]
افزود خواب غفلت جاهل چو پیر شد
موی سفید در رگ این طفل، شیر شد
روز فتادگی، شدم از سعی بی نیاز
پای ز کار رفته، مرا دستگیر شد
چشم تو، تا پیاله ز خون دلم گرفت
[...]
دانی چه روز دختر زهرا اسیر شد
روزیکه طرح بیعت منا امیر شد
واحسرتا که ماهی بحر محیط غیب
نمرود کفر را هدف نوک تیر شد
با داجل بساط سلیمان فرو نوشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.