وجود حقیقت نشانی ندارد
رموز طریقت بیانی ندارد
به صحرای معنی گذر، تا ببینی
بهاری که بیم خزانی ندارد
جمال حقیقت کسی دیده باشد
که در باز گفتن زبانی ندارد
درین دانه مرغی تواند رسیدن
که جز نیستی آشیانی ندارد
تنی را، که در دل نباشد غم او
رها کن حدیثش، که جانی ندارد
به چیزی توان برد چیزی که این جا
به نانی نیرزد، که نانی ندارد
بگفت اوحدی هر چه دانست با تو
گرش باز یابی زیانی ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی کان غم دلستانی ندارد
چو جسمی بودآنکه جانی ندارد
چه پرسی زنام و چه پرسی نشانش
کسی را که نام و نشانی ندارد
بجز تیر حسرت چه حاصل کسی را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.