گنجور

 
اوحدالدین کرمانی

عمر تو بهار تازه را می ماند

روزی دو سه بر سر تو گل افشاند

تو معذوری از آنک بس مغروری

تا باد خزان شاخ تو در جنباند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode