اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
»
شمارهٔ ۸۷
با عشق تو چون فتاده ما را سروکار
گو بر سر ما تیر ملامت می بار
دست من و دامن تو امشب تا روز
امشب من [و] وصل یار و فردا سر[و] دار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و ارتباط عاطفی خود با معشوق صحبت میکند. او به حالت غم و اندوه ناشی از ملامت و تیرهای سرزنش اشاره میکند، اما در عین حال از لحظهای که با یار خود به وصال میرسد، شاداب و خوشحال است. در انتها، بر این موضوع تأکید میکند که لحظههای زیبای عشق او را از غمهای فردا دور میکند.
هوش مصنوعی: محبت تو، ما را در وضعیت دشواری قرار داده است. تو به ما بگو که چگونه با این حال روبرو شویم، چرا که سرمون پر از انتقادات و سرزنشهاست.
هوش مصنوعی: دست من در دامن توست و تا پایان امشب به وصال یار خواهیم رسید، اما فردا ممکن است گرفتار شویم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا چند حدیث قامت و زلف نگار
تا کی باشی تو طالب بوس و کنار
گر زانکه نهای دروغزن عاشقوار
در عشق چو او هزار چون او بگذار
گفتم: که بیا وعده دوشینه بیار
ورنه بخروشم از تو اکنون چو هزار
گفتا: دهم ای همه جفا، نک زنهار!
آواز مده که گوش دارد دیوار
ای عاشق دل سوخته اندوه مدار
روزی به مُراد عاشقان گردد کار
با عشق بتان چو اوفتادت سروکار
خورشید شود همان بشادی بیدار
از دولت و از روز بهی دل بردار
عاشق نبود روز بد و دولت یار
بسیار شنیدم من و دیدم بسیار
کاشفته ببود بر تو از هر سو کار
آخر فلکت پشت شد و گیتی یار
تو شاد شدی مخالف و دشمن زار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.