گنجور

 
خواجه عبدالله انصاری

پیر طریقت گوید: مزدور او است که بهشت او را حظ است و عارف او است که در آرزوی یک لحظه است مزدور در آرزوی حور و قصور عارف در بحر عیان غرقه نور یکی از عارفان را هنگام مردن گفتند برای شما در بهای آسمان گشوده بهشتها آراسته کنیزکان بر کنگره نشسته و همه می گویند نوشت باد عارف با زبان حال می گوید خدایا بهشت و حور را چه نازم اگر مرا نفسی دهی از آن نفس بهشتی سازم

بربندم چشم خویش و نگشایم نیز

تا روز زیارت تو ای یار عزیز