اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
»
شمارهٔ ۴۶
دلدار چو دید خسته و غمگینم
آمد نفسی نشست بر بالینم
با گرمی همی گفت که ای مسکینم
هم می ندهد دل که چنینت بینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: دلدار وقتی مرا خسته و غمگین دید، به نزد من آمد و لحظهای بر کنارم نشست. با محبت گفت: ای بیچاره، دل من هم نمیخواهد تو را اینگونه غمگین ببیند.
هوش مصنوعی: معشوق هنگامی که مرا خسته و ناراحت دید، برای دلداری من نزد من آمد و لحظهای کنارم نشست.
هوش مصنوعی: او با محبت و گرمی صحبت میکند و از درد و رنج خود میگوید، اما دلش اجازه نمیدهد که به او نزدیک شود و او را چنین ببیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر آتش هجر عمری ار بنشینم
خاک در تو همی بدل بگزینم
از باد همه نسیم زلفت بویم
در آب همه خیال رویت بینم
یادت کنم ار شاد و اگر غمگینم
نامت برم ار خیزم اگر بنشینم
با یاد تو خو کردهام ای دوست چنانک
در هرچه نظر کنم ترا میبینم
یاد تو انیس خاطر غمگینم
بی یاد تو من هیچ گهی ننشینم
بریاد تو فریاد تو دارم شب و روز
شمع غم تست برسر بالینم
در تاریکی ز بس که می بنشینم
در روز چو شب پرک همی بد بینم
باشد چو شب ار خوابگهی بگزینم
از پهلو و دست بستر و بالینم
بر آتش هجر عمری ار بنشینم
بر خاک در تو هم به دل نگزینم
از باد همه نسیم زلفت بویم
در آب همه خیال رویت بینم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.