اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة
»
الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
»
شمارهٔ ۹۱
ای گشته لبت آتش جان را تریاک
آب چشمم ببرد عالم همه پاک
آن دل که ز دست من برون رفت چو باد
در پای تو افتاد به خواری در خاک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات به احساس درد و اندوه شاعر اشاره دارند. شاعر از تاثیر عشق و خشم لبی که آتش میزند سخن میگوید و میگوید که اشکهایش همه چیز را پاک میکنند. دل او که مانند باد از دستش رفته، حالا در پای معشوقش به خاک افتاده و به ذلت رسیده است. این ابیات نشاندهندهی عشق و ناکامی شاعر در رابطهاش است.
هوش مصنوعی: لب تو مانند آتشی است که جانم را میسوزاند و اشکهایم به مانند تریاکی است که دنیا را پاک و از هر آلودگی خالی میکند.
هوش مصنوعی: دل من که از دستم رفت، مانند باد به زمین افتاد و در برابر تو به زلت و خواری افتاد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خلقان همه بر درگهت ای خالق پاک
هستند پی قطرهٔ آبی غمناک
سقای سحاب را بفرما از لطف
تا آب زند بر سر این مشتی خاک
ای چرخ مدور خسیس بی باک
صد پیرهن وفای من کردی چاک
آزاده هر آنچه بود کردی تو هلاک
از گردش تو کنون چه ترسست و چه باک
ای کرده همه جهان ز ناپاکان پاک
هرگز نبود تو را ز ناپاکان باک
ای خسرو پاک پیکر ازگوهر خاک
ایگوهر پاک احسن الله جزاک
کردی تو پریر آب وصل از رخ پاک
تا دی شدم از آتش هجر تو هلاک
امروز شدی ز باد سردم بیباک
فردا کنم از دست تو بر تارک خاک
گویند مرا که خویشتن کرد هلاک
عاشق ز هلاک خویش کی دارد باک
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.