گنجور

 
اوحدالدین کرمانی

بی روی تو خونابه چکاند چشمم

کاری به جز از گریه نداند چشمم

می ترسم از آنک حسرت دیدارت

در چشم بماند و نماند چشمم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode