اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
»
شمارهٔ ۱۹۳ - الاسرار
در عالم عشق هر که را یار بود
صندوق وجودش همه اسرار بود
با این همه گر زخود نشانی بدهد
در حال مقامش رسن و دار بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن ذات که پروردهٔ اسرار بود
از مرگ نیندیشد و هشیار بود
تیمار همی خوری که در خاک شوم
در خاک یکی شود که در نار بود
چون نیستی تو محض اقرار بود
هستیت ز سرمایهٔ انکار بود
هر کس که ز نیستی ندارد بوئی
کافر میرد اگرچه دیندار بود
آسوده تنی کز تو بتیمار بود
شادان دل آن کز تو بغم خوار بود
آن تن که نه خستۀ تو افگار بود
وان دل که نه کشتۀ تو مردار بود
جامی که بگیرم میش انوار بود
بینی که بگویم همه اسرار بود
در هر طرفی که بنگرد دیدهٔ من
بیپرده مرا ضیاء دلدار بود
جائی که درخت عیش پربار بود
در در نظر و گهر در انبار بود
آنجا همه کس یار وفادار بود
یار آن یار است که در بلا یار بود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.