با گلهٔ دوستان هست حلاوت بسی
گر ز کسی نشنوی، خود گله ای کن، کسی
بر سر رنجور من این همه غم سر مده
کس نبرد دوزخی بر سر مشت خسی
آن چه بود در جهان مایهٔ فخر خسان
یا زر و سیمی بود، یا قصب و اطلسی
من کیم از رهروان، راه روان کیستند
واپسی از قافله، قافلهٔ واپسی
گفتی از ابنای دهر، عرفی خوش لهجه کیست
بی هنری جاهلی، بی اثری ناکسی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به غم و ناراحتی خود میپردازد و از دوستانش میخواهد که درک کنند که چه مشکلاتی را تحمل میکند. او به تمایز بین افراد با ارزش و کسانی که فقط ظاهری دارند اشاره میکند و بر این باور است که در دنیا ارزش واقعی به مال و ثروت نیست. در نهایت، شاعر خود را در مسیری خاص میبیند و کسانی را که به عقب برمیگردند، به تحقیر میکشد. همچنین به شکاف بین انسانهای باهنر و بیهنر نیز اشاره میکند.
هوش مصنوعی: اگر با دوستانت مشکل یا ناراحتی داشته باشی، احساس خوبی نخواهی داشت. اما اگر از کسی چیزی نشنیدی، بهتر است خودت هم به قهر و دلخوری نپردازی.
هوش مصنوعی: به خاطر درد و رنج من اینقدر غم و اندوه نریزید، زیرا هیچکس نمیتواند از عذاب و مشکلاتی که بر سر من است، جلو بگیرد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دنیا باعث افتخار افراد ناتوان و ضعفا شود، یا طلا و نقره است، یا چیزهایی مثل شکر و گلها.
هوش مصنوعی: من چه کسی هستم و در این مسیر چه کسانی هستند که باز میگردند؛ کسانی که از گروه همراهان جدا شده و به عقب میروند.
هوش مصنوعی: گفتی در این دوران، چه کسی سخنوری خوش بیان و بااستعداد است که از میان افراد بیهنر و بیارزش قرار دارد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.