ساقی بیا و دامن گل بر سبو فشان
مست شراب هم به ریاحین فرو فشان
ای باغبان تو بزم فرو چین که بی خودیم
دامان گل بیار و بر حرف خو فشان
خاموش واعظا که دم گرم نیستت
جامی بگیر و بر جگر گفت و گو فشان
توفان ناز و عشوه اساس امید کند
ای دل جهان جهان طلب آرزو فشان
پیشت رخم در آتش دل پایدار نیست
ای خضر هر نفس دم آبی فرو فشان
عرفی گل و گلاب چه ریزی به خاک ما
مشتی خس و شیشهٔ زهری فرو فشان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.