از بس که روی گرم به هر سو گذاشتیم
صد داغ شعله خیز در آن کو گذاشتیم
از شرم ناکسی نگشودیم دیده را
الماس فتنه در ته پهلو گذاشتیم
هر گوهری که دل ز تعلق گرفته بود
در دامن کرشمهٔ دلجو گذاشتیم
ما بر فریب چشم غزالانه باختیم
مجنون بازمانده به آهو گذاشتیم
امروز در زیارت دار است امنیت
آن سر که بر سر زانو گذاشتیم
یک باره کرد خوب-خرابی مزاج دل
دست از عمارت دل بدخو گذاشتیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم
جان خراب نیز همان سو گذاشتیم
ماییم و راه دوری و تا باز کی رسد؟
جان و دلی که بر سر آن کو گذاشتیم
بگذاشتیم روی عزیزی که سالها
[...]
ما کار دل به آن خم ابرو گذاشتیم
سر چون کمان حلقه به زانو گذاشتیم
بستیم لب به شهد خموشی ز گفتگو
شکر به طوطیان سخنگو گذاشتیم
حاشا که تیغ صبح قیامت جدا کند
[...]
دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم
پابند حلقه حلقهٔ گیسو گذاشتیم
چون غنچه گوئیا سرو زانوی ما یکیست
سر در غم تو بسکه به زانو گذاشتیم
قندیل وار شیشهٔ دل را به یادگار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.