آن شکارم کز بر تیر سنان می رویدم
التماس زخم نو از لامکان می رویدم
حسن می گوید که من تخمی بیفشانم، ولی
تا قیامت روی گرم از آستان می رویدم
در لبم در عشق تو، آن میهمان دار بلا
کز در و دیوار خیل میهمان می رویدم
من کی ام، رضوان آن جنت، که در هر سوی راه
طوبی از فیض نسیم بوستان می رویدم
بشکنم ناقوس و تسبیحی به دست آرم، ولی
چون کنم با این که زنار از میان می رویدم
مست این ذوقم که گر مدهوشم و گر هوشمند
شکر درد از زیر لب تا مغز جان می رویدم
بستم این رازی که می داند زبان و دل، ولی
حیف گر بر بستن لب صد زبان می رویدم
پنبهٔ الماس شد عرفی ولی مجروح من
بس که هر دم نیشی از داغ نهان می رویدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، دلتنگی و عشق را به تصریح میکشاند. شاعر خود را در وضعیت عجیبی مییابد که هم از زخمهای عشق رنج میبرد و هم به زیبایی و نعمتهای عشق دلبسته است. او میگوید که عشق او به قدری عمیق است که از هر سو، نشانههایی از این عشق در وجودش جاری شده و درد وجودش را فراگرفته است. همچنین، اشاره به مسائل معنوی و رازهای عاشقانه دارد و با تصویری از رنج و شکر در عشق، نشان میدهد که عشق نه تنها او را مجروح کرده بلکه در عین حال برایش لذتی وصفناپذیر نیز به ارمغان آورده است.
هوش مصنوعی: من در پی شکار خود هستم و از تیرهای نیزه میگذرم، از آنجا که نمیتوانم زخم تازهای را از جایی بینشانی درخواست کنم.
هوش مصنوعی: حسن میگوید که من بذر عشق را میکشم، اما همیشه امیدوارم که عشق و محبت از درگاه خداوند به من برخورد کند و نصیبم شود.
هوش مصنوعی: در عشق تو، من همچون میهمانی هستم که از هر سو، افرادی زیادی به خانهام سرازیر میشوند و در دل این عشق جا گرفتهام.
هوش مصنوعی: من چه کسی هستم؟ من مانند رضوان، نگهبان بهشت هستم که هر طرف را که نگاه میکنم، بوی خوشی از گلها و درختان بهشتی به مشامم میرسد.
هوش مصنوعی: اگر ناقوس را بشکنم و تسبیحی به دست بگیرم، اما چگونه میتوانم این کار را انجام دهم در حالی که زنار (نماد نیکویی و ایمان) از دور میافتد؟
هوش مصنوعی: این شعری بیانگر حالتی است که شاعر به شدت تحت تأثیر احساسات و زیباییهای زندگی قرار دارد. او احساس میکند که حتی اگر در حال شوریدگی و مستی باشد یا در حالتی از هوشیاری به سر ببرد، لذت و شادیاش از این درد و احساس عمیق، چنان است که هرگز از وجودش دور نمیشود. این احساس عمیق و لطیف از وجودش به طور مداوم و بیوقفه میجوشد و در او تجلی پیدا میکند.
هوش مصنوعی: من این رازی را برای خود نگه داشتهام که هم زبان و هم دل از آن آگاهند، اما افسوس که اگر صد زبان هم داشتم، نمیتوانستم این راز را به خوبی بیان کنم.
هوش مصنوعی: عرفی به همانند یک الماس نرم و براق شده است، اما جراحت من به اندازهای عمیق و آزاردهنده است که هر لحظه زخم تازهای از درد درونم نمایان میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.