گر مرد وفایی ره بازار الم گیر
رو پنجه ز الماس کن و دامن غم گیر
اسباب پریشانی ات ای دل همه جمع است
دامن به میان برزده و راه عدم گیر
عیشی به غم دوست برابر نتوان یافت
رو کام دو عالم همه را بر سر هم گیر
ساقی هوس آموزی جام از دل ما نیست
تاوان صراحی که شکستیم ز خم گیر
خاکستر پروانه طلبکار سموم است
آخر که تو را گفت که آهوی حرم گیر
هان زلف بر این صید مکش کاین دل عرفی ست
ای باد مسیحی ره گلزار ارم گیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.