چون سنگ وفا به دست گیرد
بس شیشهٔ دل شکست گیرد
بد مست شدم ، مگو که واعظ
آهنگ ترانه پست گیرد
از محتسب آمد این که در خلد
مستم ز می الست گیرد
ما را چه زیان که بهر خود شیخ
آن نامه که نیست هست گیرد
می داغ شود دمی که عرفی
پیمانهٔ خود به دست گیرد
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
چون سنگ وفا به دست گیرد
بس شیشهٔ دل شکست گیرد
بد مست شدم ، مگو که واعظ
آهنگ ترانه پست گیرد
از محتسب آمد این که در خلد
مستم ز می الست گیرد
ما را چه زیان که بهر خود شیخ
آن نامه که نیست هست گیرد
می داغ شود دمی که عرفی
پیمانهٔ خود به دست گیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
سیمای سمن شکست گیرد
گل نامهٔ غم به دست گیرد
یارم چو قدحْ به دست گیرد
بازارِ بُتانْ شکست گیرد
هر کس که بدیدْ چشم او گفت
کو محتسبی که مست گیرد؟
در بحرْ فِتادهام چو ماهی
[...]
هر مست که می به دست گیرد
زان نرگس می پرست گیرد
آن را که فکند ساقت از پای
جز ساعد تو که دست گیرد
با قدر بلند سدره خود را
[...]
مهدی چو به عدل دست گیرد
بازار ستم شکست گیرد
چون رایت حق بلند گردد
باطل همه راه پست گیرد
علم و تقوی چون کمال یابد
[...]
چون ساغر می بدست گیرد
دل از کف هر که هست گیرد
در میکده دست میفروشست
دستی که هزار دست گیرد
رسمیست کهن که شحنه عشق
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.