زهی رمیده مرا آهوی وصال از دام
چنانچه از نظرم خواب و از دلم آرام
بسوی او نفرستم پیام از آن ترسم
که بر حکایت من مطلع شود پیغام
بگاه عربده دشنام چون دهد سوزم
مباد از لب او لذتی برد دشنام
چه نازکی است که بینم بگاه جلوه قدش
گرانی نظرم باز داردش ز خرام
ز اضطراب دلم پای هوش میلغزد
چو میرسد بخیال آن نهال سیم اندام
به نیم جرعه چه شوراست در دلم گویی
کزآن لب نمکین رشحه ای فتاده بجام
بدور حسرت او جام زهر می نوشم
گه از نصیحت خاص وگه از ملامت عام
ز ذوق کشتن عرفی بحیرتم که چرا
چوکینه در دل بی مهر او گرفته مقام
زتازیانه جورش سمند صبر من است
عنان فکنده چو فرمان شهریار انام
زهی وجود سخاوت مشخص از کف تو
چنانچه ذات بصورت ، چنانچه شخص بنام
بود برات عطایت بدست هر فردی
چو نامه های عمل در حسابگاه قیام
فشرده ذوق سخا در دل توپا محکم
چو استقامت زر درخزینه های لئام
بنای دولت خصم توست و بی بیناد
چو دوستی هوسناک و اعتقاد عوام
بعهد عدل تو شاید که توأمان نشوند
صبیه و صبی اندر مشیمه ارحام
دوام جاه تو آن عالمی که دورش را
ذخیره ابد آید بیک دقیقه تمام
درون مطبخ جاه تو مهر و ماه بود
دو قرص نان که یکی پخته است و دیگر خام
زبان حادثه تا کی قضا تواند بست
اگر بحجت تیغ تو ندهدش الزام
ز زخم نشتر فساد انتقام تو شد
درون حادثه پرخون چو شیشه حجام
حروف قدر ترا صورت فلک جرمی است
که عکس قاعده پایین فتاده در ارقام
بعهد عدل تو کز کحل حزم همچو غزال
بخون گرگ سیاه است دیده اغنام
خلاف قاعده صیاد پیشگان شاید
که پرورند بآهنگ صید باز ، حمام
شها ببزم تو چون این قصیده بر خوانم
که ملک نظم ز فیضش گرفته است نظام
سزد بجایزه با جیب پر گهر گردون
بدوشم افکند این جامه زمرد فام
همیشه تا ، زدم عنکبوت پرده صبح
بود لعاب لوامع تنیده بر ایام
بجای شربت مقصود جاه خصم ترا
لعاب افعی تیغ تو باد اندر کام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که: عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر تو را نکو خوانند
[...]
سرود گوی شد آن مرغک سرود سرای
چو عاشقی که به معشوق خود دهد پیغام
همی چه گوید ؟ گوید که : عاشقا ، شبگیر
بگیر دست دلارام و سوی باغ خرام
امید نیکی و تاج ملوک و صدر کرام
بزرگ خسرو آزادگان و فخر انام
بمین دولت و دولت بدو همیشه عزیز
امین ملت و ملت بدو گرفته نظام
سپهر کلی و جزوی بدو نموده هنر
[...]
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر ترا نکو خوانند
[...]
بنفشه زلف من آن سرو قد سیم اندام
بر من آمد وقت سپیده دم به سلام
درست گفتی کز عارضش بر آمده بود
گه فرو شدن تیره شب سپیده بام
ز عود هندی پوشیده بر بلور زره
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.