منم که شیشه ام از لوح مدعا بیرنگ
نه تشنگی کش آبم، نه آرزوچش رنگ
بزیر سایه طوبی غنوده ام یعنی
نه در عنان شتابم، نه در رکاب درنگ
بچار بالش تسلیم تکیه کرده مدام
تبسم نه بصلح و حکایتم نه بجنگ
صنم بجیب نه تا خیزم از در اسلام
ردا بدوش نه تا بگذرم بشهر فرنگ
بکعبه نغمه ناقوسم آرد ار بسماع
نماز بت نکنم گر قضا شود ارژنگ
وگر سرود احد جوشد از دلم در دیر
نفس همی شکنم در گلوی سینه تنگ
برنگ و بو نیم آلوده ز آن سبب دورم
ز گلفروشی نام و شکسته رنگی ننگ
نه در مذاق من از نوش عافیت لذت
نه بر جبین من از نیش محنت است آژنگ
ز ذوق لب نگزم گر بشهد غوطه خورم
بریز آب دهان گر فرو شوم بشرنگ
هجوم دعوی من در تساوی اضداد
کنایتی است که آیینه ام ندارد زنگ
بلی چگونه بود زنگ دار آینه ای
که صیقلی کندش رأی شاه با فرهنگ
شهی که صیقل رأی هدایت افروزش
چنان زدوده ز آیینه ها کدورت زنگ
که برده شاهد ایمان برای کحل بصر
سیاهی از شکن زلف لعبتان فرنگ
مطرفشان شود از ابر لطف او بر کوه
شود چو آب و در آید بزیر صفحه سنگ
ایا شهی که بدل گرمی حمایت تو
بروی بیضه شاهین نشسته ماده گنگ
بکوی جاه تو جوید زمانه نسبت از آن
ز نور و سایه کند جلوه در لباس پلنگ
اگر دهی بضیمرت عنان نظم امور
رود بصنعت روشنگری طبیعت زنگ
بعون عینک رأی تو اعمی فطرت
کند مشاهده از نغمه صورت آهنگ
نگاشتند برای نمونه صورت دهر
جهان جاه ترا میزدند چون نیرنگ
محیط عالم جاه تو دارد آن نسبت
که بر شکوه الهیش نیست دایره تنگ
زهی مجال چو حفظت ببحر خیمه زند
که بعد از این شکند زوری در آب نهنگ
اگر نه طبع تو محمل طراز بودی کی
عروس علم نشستی بهودج فرهنگ
دل سیاه عدوی ترا اگر گویند
که نسبتی بسپهرش بود بهیأت ورنگ
برون روند عناصر عصیروش ز فلک
ز بسکه دایره آسمان بگردد تنگ
فروغ شعله قهرت فتد چو در ارحام
بچشمه سار برآید سمندر از خرچنگ
سریعتر به کف آرم عنان معنی را
که هیبت تو رباید ز روی اعدا رنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بکوه ساوه (ساده) ز تو مرگ بر نخواهد گشت
همی دراید در روی تو از آن آژنگ
اگر نخواهی بر دشت ساوه شو بنشین
وگر بخواهی درشو بقلعۀ بشلنگ
خدایگان جهان خسرو بزرگ اورنگ
بر آوردندهٔ نام و فرو برندهٔ ننگ
شَهِ ستوده به نام و شه ستوده به خوی
شهِ ستوده به بزم و شهِ ستوده به جنگ
چو آفتاب سر از کوه باختر بر زد
[...]
ز موج دریا این آبر آسمان آهنگ
کشیر رایت پروین نمای بر خرچنگ
مشعبد آمد پروین او ، که در دل کوه
چو وهم مرد مشعبد همی نماید رنگ
سپهر رنگین زو گشت کوه سیم اندود
[...]
شبی دراز، می سرخ من گرفته به چنگ
میی بسان عقیق و گداخته چون زنگ
به دست راست شراب و به دست چپ زلفین
همیخوریم و همی بوسه میدهیم به دنگ
نبیذ و بوسه تو دانی همی چه نیک بود
[...]
ایا فروخته از فر و طلعتت او رنگ
زدوده رای تو ز آیینه ممالک زنگ
بلند رای تو خورشید گنبد دولت
خجسته نام تو عنوان نامه فرهنگ
ز نور رای تو مانند روز گردد شب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.