بر ماه مشک بینم و بر سنبل آفتاب
آنسال نه بحلقه و این سال نه بخواب
آنرا درنگ نی و همه سال با درنگ
وین را شتاب نی و همه سال با شتاب
آن ماه را ز عنبر سازد همی طلی
وین آفتاب را کند از غالیه خضاب
این بر بلور گونه و آن تیره چون شبه
آن گل بدست و بوی دهد خوشتر از گلاب
این گوژ گشته و شده زو گوژپشت من
وان مار گشته خفته و از من ربوده خواب
بفزود عشق و فتنه شدم من بهر دو بر
کان هر دو چیز فتنۀ صبرند و عشق ناب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف دو زیبایی میپردازد: ماه و آفتاب. او میگوید که ماه زیبا و ظریف است و آفتاب سرشار از شور و زندگی. او احساس میکند که این زیباییها هر سال با دقت و شتاب خاصی بر او تاثیر میگذارند. ماه به او حس لطافت و عشق میدهد در حالی که آفتاب شور و فتنه را به وجود میآورد. شاعر به این نتیجه میرسد که هر دو زیبایی باعث میشوند که صبر و عشق در دل او زنده شود و این عشق و طراوت سبب فتنه و دلمشغولی او میشود.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیباییهای طبیعی اشاره میکند. او میبیند که ماه، مانند مشک است و در کنار گل سنبل، طلوع آفتاب را توصیف میکند. این تصویرها نشاندهنده شادی و نشاط فصل بهار هستند و از خواب و غفلت در این سال خبری نیست. به طور کلی، بیانگر لذت بردن از زیباییهای زندگی و بیداری از خواب غفلت است.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به تفاوت در رویکرد به زمان و نحوه مدیریت آن دارد. یعنی برخی افراد در کارهای خود عجله دارند و بیتاب هستند، در حالی که برخی دیگر با صبر و آرامش عمل میکنند. هر دو نوع برخورد در طول سال تکرار میشود، اما نتیجه و تاثیر این دو رویکرد متفاوت است.
هوش مصنوعی: آن ماه (دختر زیبا) را به عطر خوش عنبر میآراید و این آفتاب (معشوق) را نیز به رنگ خوش غالیه (زعفران) مزین میکند.
هوش مصنوعی: یکی از گلها بر روی بلور مانند است و گل دیگری تیره و شبیه به آن است. این گل عطر و بویی دارد که از گلاب هم خوشبوتر است.
هوش مصنوعی: این شخصی که خمیده و کج شده، در واقع به نوعی شبیه من است و آن مار که در حالت خواب قرار گرفته، خواب مرا از من گرفته است.
هوش مصنوعی: عشق و شور و هیجان در من زیاد شد، چون هر دو موضوع باعث ایجاد چالش و امتحان در صبر من هستند و عشق واقعی نیز شایسته و خالص است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا کی کنی عذاب و کنی ریش را خضاب؟
تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب؟
گفتم متاب زلف و مرا ای پسر متاب
گفتا که بهر تاب تو دارم چنین بتاب
گفتم نهی برین دلم آن تابدار زلف
گفتا که مشک ناب ندارد قرار و تاب
گفتم که تاب دارد بس با رخ تو زلف
[...]
ای باز کرده چشم و دل خفته را ز خواب،
بشنو سؤال خوب و جوابی بده صواب:
بنگر به چشم دل که دو چشم سرت هگرز
دیدهاست چشمهای که درو نیست هیچ آب
چشمهست و آب نیست، پس این چشمه چون بُوَد؟
[...]
چون از فراق دوست خبر دادم آن غراب
رنگ غراب داشت زمانه سیاه ناب
چونانکه از نشیمن بر بانگ تیر و زه
بجهد غراب ناگه جستم ز جای خواب
از گریه چون غرابم آواز در گلو
[...]
ای تیغ تو کشیده ترا ز تیغ آفتاب
ای نجم دین و از تو به کفر اندر اضطراب
با همت تو وهم نداند برید راه
با هیبت تو دهر نیارد چشید خواب
حکم ترا مطیع بود روز و شب فلک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.