گر از عشقش دلم باشد همیشه زیر بار اندر
چرا گم شد رخش باری بزلف مشکبار اندر
اگر طعنه زند قدّش به سرو جویبار اندر
چرا رخنه کند غمزه ش بتیغ ذوالفقار اندر
شکسته زلف مشک افشان بگرد روی یار اندر
بشیطانی نیت ماند بیزدانی نگار اندر
جفا گوئی گرفتستی وفا را در کنار اندر
تو پنداری گل سوری شکفتستی بقار اندر
گل از رویش برد گونه بهنگام بهار اندر
مغ از چهرش برد صورت بفغفوری نگار اندر
........................................
ز خوبی او بنور اندر ز عشقش من بنار اندر
چنان کو جادویی دارد بچشم پرخمار اندر
دل من جادویی دارد بمدح شهریار اندر
سپهبد نصر با نصرت بکار کارزار اندر
ز عزم و حزم با قوت بجبر و اختیار اندر
چنان یاقوت پیوسته بدرّ شاهوار اندر
بیابد مخلص شعری به شعری بر شعار اندر (؟)
نفس خون گردد از نامش بکام کامگار اندر
ز نام او شکست آید بنام نامدار اندر
بهارستش کف و نعمت بدان فاضل بهار اندر
بحارستش دل و حکمت بدان ز اخر بحار اندر
هنر گسترد جاهش را بقدر و اقتدار اندر
خرد پرورد عرضش را بجاه و افتخار اندر
ز بهر زایران باشد همی در انتظار اندر
گرفته نقش مهر او بچشم روزگار اندر
وقار آرد وقار او بطبع بیوقار اندر
قرار آرد قرار او به رای بیقرار اندر
ردای دولتش را حق میان پود و تار اندر
پراکنده است فضل او ببلدان و دیار اندر
بعدلش زهر شد بسته بنیش گَرزه مار اندر
بفضلش خوشۀ خرما پدید آید به خار اندر
بهیجا چون برون آید چو خورشید از غبار اندر
نشاند تیر را چون مژه در چشم سوار اندر
بود مختار و قادر زو بجبر و اضطرار اندر
بجنگ اندر تو پنداری که هست او در شکار اندر
نورزد جز جوانمردی بعمر مستعار اندر
همه فعلش هنر گردد بدهر پر عوار اندر
شمار او کنار آرد بگنح بی کنار اندر
نگنحد جز وی از فضلش بقانون شمار اندر
عبارت کردن فضلش بصدر اعتبار اندر
عنان عفو او دایم بدست اعتذار اندر
سخندان از یمین او بیمن کردگار اندر
سخنگو از یسار او بتوقیر و یسار اندر
نباشد زو عدو ایمن بپولادی حصار اندر
گذر باشد سپاهش را ببحر بیگذار اندر
همی تا روشنی باشد برخشنده نهار اندر
چو تاریکی بار کان شب دیجور و تار اندر
بقا بادش بمجلس گاه شادی و عقار اندر
ز شرّ خویش بد خواهش بسوزنده شرار اندر
........................................
مبارک اورمزد او ببخت غمگسار اندر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و محبتی عمیق به یک معشوق صحبت میکند و احساسات خود را نسبت به زیباییهای او بیان میکند. او از درد جدایی و غم ناشی از دوری مینالد و از جفاهای معشوق میگوید. شاعر زیباییهای معشوق را با طبیعت مقایسه کرده و عشق را به گونهای جادویی وصف میکند. او همچنین به ویژگیهای برجسته فردی به نام شهریار اشاره میکند که به خاطر فضایل و قدرتش مورد ستایش قرار گرفته است. در پایان، شاعر آرزوی سعادت و برکت برای این شخصیت را بیان میکند و از خداوند میخواهد که او را از شر و بدخواهیها محافظت کند.
هوش مصنوعی: اگر دل من همیشه در عشق او باشد، پس چرا او زیر بار سنگین غم گم شده است و من نمیتوانم او را در میان آن زلفهای زیبا و مشکیاش پیدا کنم؟
هوش مصنوعی: اگر قدش به درخت سرو طعنه بزند، چرا غمزهاش مانند شمشیر ذوالفقار، عمق و اثر بگذارد؟
هوش مصنوعی: موهای مشکی و تاب دار یار، زیباییش را دوچندان کرده و چهرهاش را پر از جاذبه و طراوت کرده است. در این میان، محبت و نیازی عمیق به خاطر او در دل من باقی مانده است.
هوش مصنوعی: تو به تنهایی به وفا آسیب رساندهای، در حالی که در درونت گلی به زیبایی شکوفا شده است.
هوش مصنوعی: در بهار، گل با زیباییاش، رنگ و زیبایی را از چهرهاش میبرد و به نوعی از جاذبهاش بهره میبرد. صورت زیبای او مانند نگارانی است که در دل طبیعت میدرخشند.
هوش مصنوعی: از زیبایی او درخششی وجود دارد و از عشقش، من نیز مانند شمعی روشن شدهام.
هوش مصنوعی: چنان که دیدی، چشمان زیبا و خوابآلود من جاذبهای سحرآمیز دارند، دل من نیز تحت تأثیر همین جادو به وصف و ستایش شهریار میپردازد.
هوش مصنوعی: سپهبد نصر با پیروزی، در میدان جنگ با اراده و تصمیم قوی، با قدرت و اختیار خوب عمل میکند.
هوش مصنوعی: چنان که یاقوت همیشه درخشان است و مانند مروارید ارزشمند، شعرها به زیبایی و وضوح در هم آمیخته میشوند و هر یک به نوعی پیامی را انتقال میدهد.
هوش مصنوعی: اگر کسی نام او را بر زبان بیاورد، به قدری تأثیرگذار است که نفسش به خون مینشیند. این نام آنقدر عظیم و دارای برکت است که حتی در برابر نام بزرگترینها شکست میخورد و کم نمیآورد.
هوش مصنوعی: بهار به عنوان نمادی از خوشی و برکت است، و در دل و عقل انسان نیز همچون بهار، معرفت و حکمت وجود دارد که از درون انسان ساطع میشود. این اشاره به این دارد که هر دو، بهار و حکمت، از یک منبع سرشار و غنی نشأت میگیرند.
هوش مصنوعی: هنر بر اساس قدر و قدرت خود، جایگاهش را مشخص میکند و ارزش آن در خرد و فهم انسانها به دست میآید و در نتیجه به جایگاه و افتخار دست مییابد.
هوش مصنوعی: برای زائران آماده است و در انتظار آنهاست، نشان محبت او در دل زمان نقش بسته است.
هوش مصنوعی: وقار و آرامش او به شکلی است که باعث میشود آرامش بیقراریها را تحت کنترل درآورد و در عین حال، بیقراریاش نیز به نوعی نظم و آرامش میبخشد.
هوش مصنوعی: دولت و حکومت او در هر گوشه و نقطه از سرزمینها و دیارها به طور گسترده و پراکنده وجود دارد و نعمت و برکتش در میان مردم به مانند پود و تار است که به هم بافته شدهاند.
هوش مصنوعی: اگر زهر در افکار ما بیفتد، نیکو و با فضیلت میتوانیم از آن شرایط سخت بر بهرهوری برسیم؛ مانند اینکه در میان خارها، خوشهای از خرما به وجود میآید.
هوش مصنوعی: وقتی خورشید از میان غبار خارج میشود، تیر مانند مژهای در چشم سوار درخشان و نمایان میگردد.
هوش مصنوعی: این ابیات بیانگر آن هستند که شخصی باید در زندگی خود بر انتخابها و قدرت ارادهاش تکیه کند و به جای اینکه در شرایط سخت و ناخواسته تسلیم شود، باید بداند که خودش میتواند بر موقعیتهایش تأثیر بگذارد و آنها را به نحوی که میخواهد، مدیریت کند. در واقع، انسان دارای توانایی و اختیار است و در مواجهه با چالشها، میتواند به جای تسلیم، تصمیمات مؤثری بگیرد.
هوش مصنوعی: تنها جوانمردی است که در عمر موقتی خود، میتواند با هنر و کارهایش در دنیا آثار ارزشمندی ایجاد کند.
هوش مصنوعی: شمار او به گونهای است که هر کجا موجود باشد، به طرز خاصی نمایان میشود. تنها اوست که از علم و فضل خود، بر اساس قاعده و قانون، به راحتی دسترسی میدهد.
هوش مصنوعی: فخر و بزرگی او همیشه در صدر قرار دارد و عذرخواهی مداومش در اختیار اوست، به این معنی که همواره میتواند به خاطر اشتباهاتش عذرخواهی کند.
هوش مصنوعی: سخنران پیشرو به لطف و رحمت خداوند سخن میگوید و در سمت چپ او نیز با تعظیم و احترام به او اشاره میشود.
هوش مصنوعی: از این فرد نمیتوان به خیر و امن بودن امیدوار بود، زیرا هنگامی که به حصاری از فولاد در میآید، سپاهش را به دریا میسپارد تا عبور کند.
هوش مصنوعی: به منظور حفظ روشنایی و روشنی روز، باید با تاریکی شب که سنگین و غمانگیز است، مقابله کرد.
هوش مصنوعی: پایداری و تداوم در جمعهای شاد و دور از آسیبهای دیگران، که گویای رنج و آتش درون ماست.
هوش مصنوعی: مبارک باد بر او که با خدای بزرگ، خوشبختی را در کنار غمهایش یافته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دو شب گویی که یکجای است گرد یک بهار اندر
و یا زلفین مشکین است گرد روی یار اندر
از آن کوته بود زلفش بر آن روی نگارینش
که کوتاهی بود شب را در ایام بهار اندر
نگار قند لب کاو را بود در جعد سیصد چین
[...]
روان شد لشگر آبان به طرف جوببار اندر
نهاده سیمگون رایت به کتف کوهسار اندر
نهان شد دامن البرز در میغ و بخار اندر
تو گویی گرد کُه بستند پولادین حصار اندر
چو بر بستان کفن پوشید برف تندبار اندر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.