عبید زاکانی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰ - در نصیحت ای دل ز اهل و اولاد دیگر مکش ملامه در شهر خویش بنشین بالخیر والسلامه آن قوم بیکرم را یک بار آزمودی «من جرب المجرب حلت به الندامه»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که دل را درگیر افراد و فرزندان دیگر نکن و از آنها شکایت نکن. در عوض، در شهر خودت با خیر و سلامتی زندگی کن. تو بارها افراد بیکرم را آزمودهای و اگر دوباره امتحان کنی، به پشیمانی میرسی.
هوش مصنوعی: ای دل، از خانواده و فرزندان دیگران انتقاد نکن. در شهر خودت با خوبی و آرامش زندگی کن.
هوش مصنوعی: آن گروه بیاحساس را یک بار امتحان کردی؛ کسی که برای بار دوم به تجربههای نادرست خود بازگردد، به سرنوشت بدی دچار میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دی ناگه از نگارم اندر رسید نامه
قالت: «رای فوادی من هجرک القیامه»
گفتم که: «عشق و دل را باشد علامتی هم»
قالت: «دموع عینی لم تکف بالعلامه»
گفتا که: «می چه سازی؟» گفتم: «که مر سفر را»
[...]
روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با مه
من بد لست حیا من شدة الندامه
گاهی کشد به تیغم، گاهی زند به تیرم
فی کل ما یعری حلافنا ادامه
چون حال خویش گویم با ظالمی که پیشش
[...]
روی از تو بر نتابم، چون رانیام چو خامه
سر بر خط تو دارم، گر خوانیام چو نامه
ساقی بیار جامی، تا جامه بر فشانم
مگذار اهل دل را، تا جان برند و جامه
چون رفت دین و دانش، چه غم ز ننگ و نامم
[...]
از خون دل نوشتم، نزدیک دوست نامه
«اِنّی رَأیتُ دَهراً، مِن هَجْرِکَ القیامه»
دارم من از فراقش، در دیده صد علامت
لَیسَت دُموعُ عَینی، هٰذا لَنا العلامه؟
هر چند کآزمودم، از وی نبود سودم
[...]
با خون دل نوشتم نزد امام نامه
انّی رأیت دهرا من هجرک القیامه
دارم من از فراقت در دیده صد علامت
لیس الدموع عینی هذا لنا العلامه
گفتی ملامت آمد از کثرت حدیثش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.