گنجور

 
نورعلیشاه

ای نهان از توام بجام اخلاص

ای بجان از توام نهان اخلاص

جان من چون تو نیست جانانی

که توان داشتن بجان اخلاص

تا بجان کرده جای اخلاصت

با کسم نیست در جهان اخلاص

چون نهان هست با تو اخلاصم

گو نباشد مرا عیان اخلاص

شیشه با جام بین چه میگوید

باشدش پیر با جوان اخلاص

ساقی امشب دلم فزون دارد

بمی همچو ارغوان اخلاص

هرکه چون نور باتو خالص شد

بایدش داشت جاودان اخلاص