گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نورعلیشاه

نخستین دم که عالم آفریدند

پی ایجاد آدم آفریدند

بود تا هیکل او را حمایل

در اسما اسم اعظم آفریدند

به رخ گنج مسما را ز اسماء

طلسمی سخت محکم آفریدند

به حرز جان ز روی آن نگارم

عجب نقشی معظم آفریدند

ز وصل او دلم را شاد کردند

ز هجرش مسکن غم آفریدند

زند تا گودی دلها را به چوگان

به رویش زلف پر خم آفریدند

لبش دیدند بر احیای اموات

مسیحا را ز مریم آفریدند

سلیمان را ز لعل آن پریروی

نگین نقش و خاتم آفریدند

لبم از تشنگی چون خشک دیدند

از آنرو دیده پُر نم آفریدند

منال ای نور پیش یار زاغیار

که گل با خار توأم آفریدند