گنجور

 
نورعلیشاه

بهر آئینه چون پیدا تو باشی

ز چشم ما بخود بینا تو باشی

منم در هر صدف آن در نایاب

دو عالم قطره و دریا تو باشی

چه بودم من حجاب اندر میانه

برفتم از میان من تا تو باشی

بصورت من چه مینا و تو چون می

بمعنی هم می و مینا تو باشی

اگر چه تو نهانی از نظرها

ولی در هر نظر پیدا تو باشی

شدی چون فارغ از هر اسم و معنی

مسمای همه اسما تو باشی

عیان نور علی را گربه بینی

یقین یکتای بیهمتا تو باشی