گنجور

 
نورعلیشاه

بر در دیرآن بت عیار

بسته از زلف برمیان زنار

میزند دمبدم ببام جهان

کوس لله واحد القهار

در پس پرده های منصوری

خود اناالحق نوازد اندر تار

خود سر خود ببازد اندر ره

خود سر سروران شود سردار

خود شود نائی و دمد درنی

لیس فی الدار غیره دیار

خود شود گنج نامه لاهوت

خود شود نقد مخزن اسرار

خود بنور علی عیان گردد

تا نماید بهر کسی دیدار