شب دگر بار گشت آشفته
که: «مرا روز ناسزا گفته»
گفت از روی جِدّ نه از سر لاغ
«کای تبه کرده از فضول دماغ
گرچه عالم نورد و سیاحی
نور بخشنده همچو مصباحی
من بسی جایها رسیدستم
چیزهای عجیب دیدستم
که تو هرگز بدان رسیده نهای
از کسی نیز هم شنیده نهای
در دماغت چه نخوت است و منی
که مرا گفته ای: نه مرد منی
من چنین فرد خرقه پوشی ام
با چنین بی زبان خموشی ام
من جهان پهلوان آفاقم
جفت تو نیستم که من طاقم
من به ده مرد بشکنم دو هزار
یک شبیخون و ده هزار سوار
من بُدم همره تهمتن گُرد
ورنه تنها که ره به توران برد
رفته اسفندیار رویین تن
در پناه سواد لشکر من
همه شب کرده ام عسس بر کار
تا نگردد ز خون کس دیار
سرّ مردان راز دارم من
سَر مردان جان سپارم من
زنگیان سیاه پوش مناند
که یکیاند و صدهزار تناند
شب تار از نهیبشان هردم
بفسرد در عُروق شیران دم
ننمایند ثابت و سیار
به کسی بی حضور من دیدار
مونس بی دلان بیدارم
همدم عاشقان بی یارم
همره شب روان راز منم
مشهد عالم نیاز منم
شب معراج و قدر و آدینه
در برات مناند دیرینه
روزه داران که تشنه زاراند
چشم در راه شام من دارند
می رود روز و باز میخندد
دهن روزهدار میبندد
تشنه از تفّ آفتاب تموز
وز شفق در شک اوفتاده هنوز
من چو خود را نمودم از سر بام
بر عقب در رسید لشگر شام
بانگ الله اکبر آوردند
گره از نای روزه وا کردند
آشهای لذیذ پیش آرند
بیش هر ساعتی ز پیش آرند
در قدح آبهای سرد چو زنگ
بر طبق میوههای رنگارنگ
از وجود من اهتزاز کنند
در عیش و نشاط باز کنند
بانگ کوس سحر چو برخیزد
هرکس از جفت خویش بگریزد
جمله از هیبت و حرارت نور
گشته بی توش و تاب و قوّه و زور
برجهند از میان جامۀ خواب
درشوند از خطر به خانه چو آب
دست حاجت بر آسمان گیرند
مهر اسرار بر زبان گیرند
روز غماز روزه داران است
نه که او را همیشه کار آن است»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.