گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم نزاری

توبه کردم که دگر توبه نخواهم کردن

باش گو چون رگ جان خون رزم در گردن

باده گر رنگ جگر دارد جان پرورم است

کار من چیست جگر خوردن جان پروردن

من اگر خون نخورم از رگ جان و دهنش

از لب جام به جز خون چه توانم خوردن

عاشقی پیشه ی من بود وگر تازه کنم

بدعتی نیست که خواهم به جهان آوردن

زخم عشق است کزو مرهم جان ساخته اند

پس از این زخم به صد جان نتوان آزردن

علم و فضل و خرد و عقل ندانم که به عشق

هیچ درمان دگر نیست به جز بسپردن

شاه فرمود در اثنای حدیثی که بگوی

توبه کردم که دگر توبه نخواهم کردن

بنده هم از ره الناسُ علی دین ملوک

بو که این توبه تواند به قیامت بردن

چند گویند نزاری دل و دین داد به درد

منم و دّردی درد ار نبود می دردَن

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode