توبه کردم که دگر توبه نخواهم کردن
باش گو چون رگ جان خون رزم در گردن
باده گر رنگ جگر دارد جان پرورم است
کار من چیست جگر خوردن جان پروردن
من اگر خون نخورم از رگ جان و دهنش
از لب جام به جز خون چه توانم خوردن
عاشقی پیشه ی من بود وگر تازه کنم
بدعتی نیست که خواهم به جهان آوردن
زخم عشق است کزو مرهم جان ساخته اند
پس از این زخم به صد جان نتوان آزردن
علم و فضل و خرد و عقل ندانم که به عشق
هیچ درمان دگر نیست به جز بسپردن
شاه فرمود در اثنای حدیثی که بگوی
توبه کردم که دگر توبه نخواهم کردن
بنده هم از ره الناسُ علی دین ملوک
بو که این توبه تواند به قیامت بردن
چند گویند نزاری دل و دین داد به درد
منم و دّردی درد ار نبود می دردَن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به اقرار و اعتراف به عشق و توبه میپردازد. او از تصمیم خود برای توبه میگوید و اعلام میکند که دیگر توبه نخواهد کرد. شاعر عشق را همچون رگ جان و باده را به عنوان اصلیترین عنصر زندگی توصیف میکند و به این نکته اشاره میکند که در عشق، زخمها و دردها وجود دارند که نمیتوان به راحتی از آنها رهایی یافت. او به نداشتن درمانی جز تسلیم در برابر عشق اشاره میکند و در پایان از دیگران میخواهد که درد او را درک کنند. به طور کلی، این شعر به عمق و پیچیدگی احساسات عاشقانه و سرنوشتساز بودن آنها میپردازد.
هوش مصنوعی: من تصمیم گرفتم که دیگر هرگز توبه نکنم. باشد که مثل خون در رگهایم، جنگ و تلاش در وجودم جاری باشد.
هوش مصنوعی: اگر شراب رنگ دل را داشته باشد، کار من این است که روح را پرورش دهم. چه کاری باید انجام دهم؟ باید دل را بگذارم و روح را پرورش دهم.
هوش مصنوعی: اگر از رگ جان کسی خون نخورم و نتوانم از لبهایش هیچ چیزی به جز خون بنوشم، پس چه چیزی میتوانم بخورم؟
هوش مصنوعی: عشق کار و شغل من بوده و اگر بخواهم نوآوری یا ابتکاری در این زمینه داشته باشم، چیز عجیبی نیست که میخواهم به دنیا معرفی کنم.
هوش مصنوعی: زخمی که از عشق به وجود آمده، باعث شده که مرهمی برای دل ساخته شود. پس دیگر از این زخم نمیتوان به راحتی دل را آزار داد؛ زیرا عمق آن بسیار زیاد است و به سختی میتوان با آن کنار آمد.
هوش مصنوعی: معرفی دانش و علم و خرد به تنهایی هیچ تاثیری در عشق ندارد و راهی برای درمان درد عشق وجود ندارد جز این که خود را به آن بسپاریم.
هوش مصنوعی: سلطان بیان کرد که در حین گفتن یک داستان، اعتراف میکند که دیگر توبه نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: من نیز از مسیر مردم به دنبال دین پادشاهان هستم، چرا که این توبه میتواند مرا در قیامت نجات دهد.
هوش مصنوعی: بسیاری میگویند که نزار (شاعر) دل و ایمانش را به عشق داده است، اما من دردی دارم که اگر درد نبود، خودم را به آن درد میسپرودم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دست با سرو روان چون نرسد در گردن
چارهای نیست به جز دیدن و حسرت خوردن
آدمی را که طلب هست و توانایی نیست
صبر اگر هست و گر نیست بباید کردن
بند بر پای توقف چه کند گر نکند
[...]
تا نگویی تو ندانم که چه باید کردن
هر چه گویی بنهم حکم قضا را گردن
به تو دادیم همه جان و جهان و دل و دین
جان به نوباوه نشاید سوی جانان بردن
ای همه شادی جان ها به جمال رخ تو
[...]
چند دندان تأمل به جگر افشردن؟
چون صدف اشک فرو خوردن و گوهر کردن
چون قلم تا سر خود را ننهی بر کف دست
نتوان وادی خونخوار سخن سر کردن
تا قدم دایره سان بر سر خود نگذاری
[...]
آه ناکام چه مقدار توان خون خوردن
زین دو دم زندگیی تا به قیامت مردن
داغ یأسمکه بهکیفیت شمع است اینجا
آگهی سوختن و بستن چشم افسردن
فرصت هستی از ایمای تعین خجل است
[...]
در بهاران سری از خاک برون آوردن
خنده ای کردن و از باد خزان افسردن
همه این است نصیبی که حیاتش نامی
پس دریغ ای گل رعنا غم دنیا خوردن
مشو از باغ شبابت بشکفتن مغرور
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.