نمیتوان دل یاری زخود بیازردن
نه نیز هم دل خود را ز غیر آزردن
میان این دو دلم نیست حاصلی دیگر
مگر مناظره ای کردن و غمی خوردن
مگر به چاره بر لب کشند جان مرا
به هیچ وجه دگر نیست چاره یی کردن
مشنع متعضب مگر نمی داند
که صبغت الله نتوان به حیله بستردن
به لا نسلّم چیزی مسلّمت نشود
چه سود آیت باطل به حجت آوردن
ترا به عقل و گرعقل را به تو چون است
کدام یک به دگر واجب است بسپردن
نه مرغ دانه ی دنیایم ای خطا بینان
چه حاصل است شما را ز دام گستردن
من از مشیمه ی فطرت وجود یافته ام
به هرزه دایه ی عشقم نخواست پروردن
چه سود سنگ ملامت زدن نزاری را
که مانده در گل عشقم ز پای تا گردن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر بیان میکند که نمیتواند دل خود را به خاطر دیگران بیازارد و از طرفی نیز نمیتواند دل دیگران را برنجاند. او احساس میکند که بین این دو وضعیت، هیچ نتیجهای جز غم و جدل وجود ندارد. شاعر بیان میکند که هیچ چارهای جز تحمل درد و رنج ندارد و در این مسیر، خداوند را به عنوان یاریگر نمیتواند به کمک خود بیاورد. او به بیهودگی و پوچی تلاشهای بشری برای درمان دردهای درونی اشاره میکند و در نهایت، به شناخت عمیق وجود خود و عشق واقعی میپردازد و بیان میکند که از ارزش و زیبایی عشق خالص آگاهی دارد.
هوش مصنوعی: نمیتوانم دل محبوب را آزار دهم و همچنین نمیتوانم دل خود را نیز به خاطر دیگران آزرده کنم.
هوش مصنوعی: در میان این دو حالت، هیچ بهرهای برایم نیست جز اینکه به بحث و گلهگذاری بپردازم و دلی غمگین داشته باشم.
هوش مصنوعی: مگر اینکه برای نجاتم تدبیری اندیشیده شود، زیرا دیگر هیچ راه دیگری برای حل این مشکل وجود ندارد.
هوش مصنوعی: آیا آن شخص متعصب نمیداند که رنگ God را نمیتوان به روشهای نادرست تغییر داد؟
هوش مصنوعی: اگر چیزی را به راحتی قبول نکنیم، چه فایدهای دارد که آیات نادرست را به عنوان دلیل بیاوریم؟
هوش مصنوعی: این بیت به بررسی رابطه و وابستگی میان عقل و انسان میپردازد. به این معنا که آیا باید عقل را به انسان سپرد یا انسان به عقل. این سوال این است که کدام یک از این دو باید به دیگری اعتماد کند و نقش اصلی را در این ارتباط ایفا کند.
هوش مصنوعی: من دیگر مانند مرغی نیستم که در دانههای زودگذر دنیا بیفتم. ای کسانی که به اشتباه قضاوت میکنید، برای شما چه فایدهای دارد که دامهای خود را بگسترانید؟
هوش مصنوعی: من از ذات و سرشت خود به وجود آمدهام و عشق من نخواست که کسی مرا تربیت کند.
هوش مصنوعی: چه فایدهای دارد که من به نازنینم خرده بگیرم، وقتی که خودم در عشق غرق شدهام و از درد و عشق در گلی گرفتار شدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه خوش بود دو دلارام دست در گردن
به هم نشستن و حلوای آشتی خوردن
به روزگار عزیزان که روزگار عزیز
دریغ باشد بی دوستان به سر بردن
اگر هزار جفا سروقامتی بکند
[...]
مرا به فخر بود طوق فقر در گردن
خطا بود به نعیم خسان طمع کردن
ز لحم خوک غذا ساختن بسی بهتر
که جان و تن به طعام یتیم پروردن
به گلخن از پی نان ریزه راستی به از آن
[...]
توان به خامشی از عمر کام دل بردن
دراز می شود این رشته از گره خوردن
گرت هواست به هر نیک و بد به سر بردن
دلی چو آینه باید به دست آوردن
به هرزه جان چه کَند کوهکن نمیداند
که روزی دگران را نمی توان خوردن
به جانفشانی اگر ابروت اشاره کند
[...]
زیاده فیض توان از شکستگان بردن
که عطر گل شود افزون بوقت پژمردن
بود بخانه تاریک با چراغ شدن
ز فیض بندگی دوست، زنده دل مردن
شکستگی است، نشان درستی ایمان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.