ای آرزوی جانم در پای تو افتادن
جان بر تو فدا کردن سر پیش تو بنهادن
بر بوی وصال تو جاوید شوم زنده
گر دست دهد روزی در پای تو جان دادن
گفتم مگرم روزی بنوازی و دریابی
خود بخت نمی خواهد با کار من افتادن
هیچ از دل آشفته خوشنود نی ام هرگز
تا کی به گران جانی پیش تو بر استادن
ناید ز تو دلداری هم پیش من اولا تر
گر سعی کنی شاید در باز فرستادن
بر گریه ی من خندی از غایت دل سوزی
رسم است نزاری را خون از مژه بگشادن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای زال جهان تا کی جان کندن و نوازدن
وان زادهٔ نوزاده در دست اجل دادن
یکیک ز بطون فرزند آوردن و پروردن
لک لک پی بازیچه زی جنگ فرستادن
از شوی فلک بگسل پیوند زناشوئی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.