گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم نزاری

من از این عهده کی برون آیم

بی دلیلی به راه چون آیم

تو بخوان تا توانم آمد من

تو ببر تا ز خود برون آیم

گر به معراج ارتقا دهی ام

سقف افلاک را ستون آیم

عدم است انتکاس و می دانم

که ز بالای سرنگون آیم

گر به رای بلند خویش روم

پس ز دو نان هنوز دون آیم

به محل از همه فریشتگان

گر توم ره دهی فزون آیم

ور به خود واگذاریم هیهات

حارث مره را زبون آیم

ور توانم ز عقل چون مجنون

در ره عشق ذوفنون آیم

باز می گو نزاریا که به خود

من از این عهد کی برون آیم