گنجور

 
حکیم نزاری

مکن ملامت اگر شهر بند کوی توام

بیا که جان به لب آمد در آرزوی توام

کهای کوی توام من که و محبت تو

سگ سگان سگان سگان کوی توام

در آرزوی دمی ام به خواب و بیداری

که دیده باز نشود یک نفس به روی توام

مرا چه میل به تو یا چه اتصال به تو

کمند عشق چنین می کشد به سوی توام

نزاری توام آخر به زاریم مگذار

تو همنشین من و من به جست و جوی توام

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حسین خوارزمی

شبی اگر بکشد درد آرزوی توام

نسیم صبح دهد زندگی ببوی توام

تن از هوای لحد خاک تیره گشت و هنوز

ز دل نمیرود ای جان هوای روی توام

مرا چه زهره که لاف از غلامی تو زنم

[...]

فیض کاشانی

منم که شیفتهٔ زلف تو ببوی توام

منم که واله و شیدای تو بموی توام

گر التفات کنی سوی من بجای خودست

گل سر سبد عاشقان روی توام

بزیر پرده نهانست عشق محجوبان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه