شبانِ تا به سحر گردِ شهر می گردم
کسی نکرد ازین بی خودی که من کردم
به اختیار گدا دل به پادشاه دهد
به دستِ خود چه بلا با سر خود آوردم
غم نمی خورد آن کس که در محبّتِ او
هزار شربتِ خونابۀ جگر خوردم
به دشمنم چه توقّع که بی گناه از دوست
نمی کنم گله امّا بسی بیازردم
خجل نمی شوم از طعنۀ فسرده دلان
به زمهریر نمی باشدی عجب سردم
دلی چو آهن و چشمی چو سنگ می نگرید
که زخمِ تیرِ ملامت نمی کند دردم
به بازداشتن از کویِ دوست رغمِ مرا
رقیب دعویِ دفعی دگر کند هر دم
مگر وقوف ندارد که من به خلوتِ او
چنان روم که نبیند مگر صبا گردم
مخالفان به جفا گر مبالغت بکنند
اگر وفا نکنم عهدِ دوست نامردم
نمی توانم از او بازگشت اگر کارم
به جان رسد که به خونِ دلش بپروردم
به اعتقاد نزاری که بر نگردم ازو
وگر رضا دهد از اعتقاد برگردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدار دست ز ریشم که بادهای خوردم
ز بیخودی سر و ریش و سبال گم کردم
ز پیشگاه و ز درگاه نیستم آگاه
به پیشگاه خرابات روی آوردم
خرد که گرد برآورد از تک دریا
[...]
هزار عهد بکردم که گرد عشق نگردم
همی برابرم آید خیال روی تو هر دم
نخواستم که بگویم حدیث عشق و چه حاجت
که آب دیده سرخم بگفت و چهره زردم
به گلبنی برسیدم مجال صبر ندیدم
[...]
بحل کن آن همه خونها که در غمت خوردم
که عمری از دل و جان شکر این کرم کردم
حدیث وصل نگویم که گفته شد روزی
ز بخت بد چه لگدها که بر جگر خوردم
بمردم و ندهم درد خود برون، زیراک
[...]
ز درد درد تو بسیار خون دل خوردم
خمیر عیش ولی شد سرشته زان دردم
جواب داد که رخت از جهان برون بردم
یهود و عاصی و مردود و روسیه مردم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.